۲۶.۹.۸۷

بزرگراه گمشده

یادداشت های روزنامه فرهنگ . یک

همواره از خودم پرسیده ام چرا فیلم سازی در ایران تا این حد خواهان دارد؟ما نسل مکتب نرفته بعد از انقلاب که خیلی چریکی وارد سینما شدیم بسیار شیفته قر و اطوار فیلمسازی بودیم و هستیم و برای بسیاری از ما،هنرمندان اسطوره ای دهه شصت و هفتادمان فیلمسازان بوده اند و نه شاعران و یا نقاشان.در دهه هفتاد فیلمسازی به مدد دوربین های ویدیو ارزان ترین هنر دم دستمان بود و خرج فیلم های آماتوری ما حتی از شهریه کلاسهای نقاشی و طراحی هم ارزان تر تمام می شد و زودتر از خشک شدن یک تابلوی رنگ و روغن فیلم ها را سر هم کرده بودیم و برای شان نمایش خصوصی هم به راه انداخته بودیم.من آن روزهای خوش وی اچ اس و طعم و رنگ ارزان و خام دستانه شان را هنوز خوب به خاطر دارم و نیز به یاد دارم پیش بینی بسیاری از جوانان قدیمی نسل سوپر هشت و شانزده و سینمای آزادی ها را که می گفتند به زودی این جبهه مسموم از کشور خارج خواهد شد و جای این همه جوان علاف نابلد را جانشینان خلف استخوان داری خواهند گرفت که مانند خودشان سینما را علمی و عملی آموخته اند.
گرچه این کرکری ها حتی به دهه هشتاد هم نکشید و آن موج گذری خیز بلندی برداشت و خیلی چیزها را،بد یا خوب،جابه جا کرد و به جریان غالب تبدیل شد.از آن وقت تا به امروز،نه تنها سینمای کوتاه و مستند ما از آن تب و تاب نیفتاد،نه تنها آن موج فرو ننشست،بلکه هر لحظه یاران و همکاران و فیلم های جدیدی از راه می رسند و گویا خیلی ها نیز در راه اند.حالا حتی هندی کم ها نیز کیفیتی بسیار مقبول دارند و به قول ریچارد لیکاک دیگر هر کسی می تواند به تهیه کننده ها بگوید بروند پی کارشان و فیلم های شخصی خودش را بسازد.تنها تفاوت سال های اخیر را در این می بینم که جریان فیلمسازی مستند ما به علت وجود سفارش های بیشتر و متنوع اش،پرخون تر و زنده تر از سینمای کوتاه و تجربی شده است.

همه این مقدمه ها را چیده ام تا به این برسم که :می بینم من هم بعد از گذشت حداقل یک دهه از عمر کاری ام در این سینما،به آنها که می خواهند تازه بیایند یک جوری نگاه می کنم و در خلوت ذهنم به بیشترشان مشکوکم و می گویم که از این ها چیزی در نمی آید!به ذهن بدبین ام گوش زد می کنم که دنیای بیرون از ما همیشه راه خودش را می رود و پیش بینی غلط نسل های قبل از خودمان را به یاد می آورم.خاطرم می آید که به خودم قول داده ام این گونه نباشم و آن فاصله خدای گونه بین ما و نسل های قبل تر از خودمان را با بچه هایی که در راه اند نداشته باشم.چه حالا که هنوز جوانم و چه بعدها که من هم دایناسوری پر از فلس و فراموشی خواهم بود.اما چرا گاهی این طور بدبین می شوم؟
در دو ماه گذشته برای نمایش مستندهایم به سه دانشگاه دعوت شده ام و یک برنامه نقد و بررسی و یک کارگاه فیلمسازی در دو نهاد دولتی داشته ام و با کلی مغز جوان و علاقه مند ورود به دنیای فیلم و فیلم سازی،رو در رو گپ زده ام.نمایش فیلم هایم در دانشکده ها را دوست دارم و همیشه از هر دعوتی استقبال کرده ام اما به تجربه دریافته ام که نشست های بعد از فیلم ها غالبا تکراری و برای هر دو طرف بی فایده خواهند بود.نمایش های اخیر فیلم هایم در دانشگاه های علوم اجتماعی تهران و صنعتی شریف و باهنر کرمان بوده اند و هر بار نیمی از جمعیت تماشاگران برای گفتگو با کارگردان،ساعتی را با من گذرانده اند.از پرسش های شان مشخص است که خیلی های شان اصلا بیننده فیلم مستند نیستند و تجربه ای در "خوانش" چنین آثاری ندارند.اما نکته ای که من را به تعجب وا می دارد نه سوال های سطحی و کلیشه ای،که سوال هایی تکرارشونده مانند این هاست:نوع دوربین تان چه بوده؟چقدر خرج فیلم هایتان شده؟چطور می شود با خارجی ها کار کرد و به آنها فیلم فروخت؟و در ادامه می فهمم که بعضی هایشان می خواهند به زودی فیلمی بسازند و چند تایی هم در حال ساخت فیلم هایی کوتاه و مستند هستند.چطور ممکن است شما به فیلمسازی و حواشی اش علاقه مند باشید اما حتی درست و حسابی فیلم ندیده باشید؟
در جلسات کارگاهی ای که داشته ام وضع حتی از این هم بدتر بوده.دانستن چندتایی اسم از جمله تارانتینو و لینچ و کافکا هر کسی را از دانسته های دیگر بی نیاز می کند و آنها را مصون و آماده به رزم می سازد.وقتی صادقانه می گویند که تا به حال یکی دوتایی فیلم مستند بیشتر ندیده اند و یا اصلا نمی دانند فیلم تجربی چیست،ازشان می پرسم انگیزه شان برای شرکت در یک کارگاه تخصصی فیلم کوتاه و یا مستند چه بوده؟و البته برای همه شان مشخص است که می خواهند فیلمساز شوند و دیگر هیچ.دم دایناسوری ام را می گذارم روی کولم و همینطور که راه خودم را می روم فریاد می کشم پس چندتایی هم فیلم ببینید.اما کمی بعد به خودم می خندم.می دانم که بدبینی هایم بیهوده اند.شک ندارم که فیلمسازهای تازه نفس و استعدادهای آینده جایی آن بیرون،بیرون این جلسات و کارگاه ها دارند کار خودشان را می کنند و به موقع فیلم های شگفت انگیزشان را رو خواهند کرد.فیلم دوستانی واقعی که تشنه دیدن و آموختن اند.همان طور که از میان خیل فیلمسازان جوان دهه گذشته نیز تنها عده اندکی موفق شدند بیش تر و جلوتر از آن جریان همگانی فیلم سازی دیجیتال شنا کنند و افق های جدیدتری را ببینند.
و اما برای کارگاه هفته بعدم نقشه جدیدی دارم:چندتایی دی وی دی پر و پیمان با خودم خواهم برد و به شرکت کنندگان محترمش خواهم گفت:دوستان سلام! قرار است فقط با هم فیلم ببینیم و فیلم ببینیم.
بیست و شش آذر هشتاد و هفت

8 نظرات:

ناشناس گفت...

خیلی خوب بود! :)

ناشناس گفت...

سلام آقای بهرامی نژاد احسان رضائی هستم توی جشنواره سینما حقیقت بهتون یه دی ودی از فیلمامو دادم خوشحال می شم نظرتون رو بدونم .در باره مطلب هم نسلی که داره از راه میرسه به شما نمی رسه.

ناشناس گفت...

جناب آقای بهرامی نژاد عزیز
خیلی ها اما مانند شما عاشق قر و اطوار فیلمسازی نشدند و چیزهای دیگری برایشان مهم بود. همان طور که حالا هم نخواستند مانند شما در فیلمسازی یک شومن شوند و یا نوشته هایشان را از جاهای دیگری کپی کنند که اگر فرامشتان شده یادآوری کنیم. پس لطفا دست از این نگاه از بالا به پایین بردارید تا دیر نشده ...

ناشناس گفت...

در جواب یاسمن
اتفاقا ادمایی که از راه می رسند دنبال قر وفر فیلمسازین و سینما نمونه شم امسال توی جشنواره فیلم کوتاه دیدیم. بعد ازین همه سال فیلمی مثل اقایان پرنده کار اقای بهرامی نژاد ساخته نشده . رضا جان آدرس ایمیل من :goojegeno@yahoo.com

ناشناس گفت...

VJVJHVGVGHVMHVG

ناشناس گفت...

رضا جان زیاد سخت نگیر، همیشه احتمال این هست که از بین همین آدم ها یکی قضیه برایش جدی شود و از سطح کم کم به لایه های زیرین فیلم سازی نفوذ کند.


یک چیزی دیگر هم هست که نمی دانم تو موافق هستی یا نه: وقتی که خیلی از جشنواره های معتبر جهان، خواهانِ فیلم هایی هستند که حتما ابعاد ژورنالیستی اش هم قوی باشد، سازنده ها هم ناچار به این سمت می روند (متاسفانه فیلم سازیان به اصطلاح حرفه ای دنیا هم به این سمت رفته اند)

ناشناس گفت...

خب همیشه همین بوده نه اینجا بلکه در همه کشورها اما در نهایت کسی که مقوله سینما برایش جدی باشد هر طور باشد آنچه را بخواهد به دست می آورد...به نظر من کارگاه ها و کلاس ها هیچ وقت بار زیادی برای آدم ندارند و اصولا افرادی به این کلاس ها و کارگاه ها می روند که بخواهند تنبلی خودشان را توجیه کنند . پس همیشه خودتان را برای دیدن افرادی حتی پرت تر از دنیای لینچ و تارانتینو ، در کارگاه هایتان آماده کنید

ناشناس گفت...

سلام. از مجله فیلم کوتاه مزاحم شما شدم می توانیم از مطلب شما با ذکر نام استفاده کنیم. از این پس چطور. ما از مطالبی از این دست استقبال می کنیم. آدرس info@matfik.com