۲۱.۸.۸۷

فکر کردن پا به پای مک الوی

معرفی فیلم اخبارساعت شش


فیلم مستند "اخبار ساعت شش" با نمایی از آدرین،پسر چند روزه راس مک الوی آغاز می شود که به دوربین خیره مانده.نریشن فیلمساز روی صورت بچه اش می گوید : بنظر می آید باعث بهت زدگی او شده ام . شاید هم علت اش،دوربین فیلمبرداری ام باشد.بچه به گریه می افتد و فیلمی شروع می شود که یکی از شخصی ترین و عمیق ترین فیلم های ساخته شده درباره ذات مستند سازی و درگیری های ذهنی یک مستند ساز با جهان پیرامونش است . فیلمی که مصالح خام اش همچون فیلم های دیگر مک الوی (رژه شرمن و زمان نامتناهی) فیلمهای خانوادگی اویند .خودش در این باره می گوید : من به ساخت این فیلم های خانگی از زندگی خودم معتادم . راس مک الوی یکی از مطرح ترین مستندسازان مستقل آمریکایی در دو دهه گذشته است که با فیلم های شخصی اش مسیری متفاوت از روحیه حاکم بر "سینمای مستقیم" آمریکا که وامدار "سینما حقیقت" فرانسه و افراطی تر از آن بود درپیش گرفت .مستند سازان سینمای مستقیم دوربین خود را در یک موقعیت پرتنش به کار می گرفتند و سعی می کردند بدون آنکه دیده شوند نقش ناظری درگیر در ماجرایی بحرانی را بازی کنند.اما فیلمهای مک الوی که به سادگی می گویند به من و زندگی ام نگاه کنید ، نقطه مقابل فیلمهای عینی سینما وریته ای هاست و با رویکرد دوباره و متفاوت به شگرد هایی همچون استفاده از نریشن،ذهنیت فیلمساز را برجسته تر از عالم واقع می نمایانند. قدرت مستند های مک الوی در تشخص بخشیدن به واقعیت زندگی روزمره و به ظاهر پیش پاافتاده خانوادگی و مرکز قرار دادن خودش و خانواده اش به عنوان یک سوژه است .
اخبار ساعت شش مستند بلندی است که به سبک و سیاق دو مستند دیگری که از او دیده ام (رژه شرمن و زمان نامتناهی) تک نفره و با دوربین شانزده میلی متری ساخته شده است . درگیری مک الوی در این فیلم این است که از وقتی پسرش به دنیا آمده بیشتر از قبل ساعاتی را در خانه می گذراند و طبیعتا بیشتر پای تلوزیون و به خصوص اخبار ساعت شش آن می نشیند که مملو از خبرهایی است از حوادث طبیعی و جنایتهای انسانی: کودکانی که ربوده شده اند ، قاتلانی که کشتار جمعی به راه انداخته اند ، دزدی های مسلحانه ، آتش سوزی ها و گردباد و زلزله . دنیای اخبار ساعت شش تمام ذهن او را اشغال کرده و مک الوی به این می اندیشد که چرا در جهانی چنین دیوانه کودکی به دنیا آورده که امنیتش به این سادگی می تواند ناپدید گردد . او که در واقع کارش را به عنوان فیلمبردار استودیویی اخبار یک شبکه محلی آغاز کرد،فیلمی ساخته که خود را اسیر هزارتوی اخبار همین شبکه ها تصویر کرده و حتی نشان می دهد که چگونه در این دوره از زندگی اش،تلوزیون محلی به سراغش می آید تا او را به عنوان کسی که مدام مشغول ثبت زندگی اش است ثبت کند. خبرنگار تلوزیون مایل است بداند که آیا او نمی خواهد روزی به هالیوود برود و فیلم های واقعی بسازد ؟ و او از خودش می پرسد چرا برای مردم فیلمهای هالیوود که سرشار از تخیل و رویا اند واقعی تر از فیلم های مستند هستند ؟ و بالاخره فیلم برداری از واقعیت واقعا چیست ؟ اخبار تلوزیونها چقدر واقعی اند؟و چقدر می توانند واقعیت را منعکس کنند ؟ با بسط و گسترش پلات به ظاهر آشفته فیلم و با چرخش های مدام و سیال روایت های ذهنی فیلم ساز سفرمان به لایه های عمیق تری ادامه می یابد. دیگر تنها فکر کردن به اخبار او را راضی نمی کند.حالا او می خواهد با شخصیت های حادثه دیده از نزدیک صحبت کند و روایت و احساسات آنها را بشنود و به دیدن چند شخصیت مصیبت دیده که در کانون توجه رسانه ها قرار گرفته اند می رود . یکی از این شخصیتها، استیو ، یک مهاجر کره ای موفق و ثروتمند است که یک سال پیش قاتلی روانی با کشتن همسرش رویای آمریکایی او را به هم ریخته است . مک الوی مدتی نزد او می ماند و با هم به رستوران می روند ، گلف بازی می کنند و به کارخانه های جدید او سر می زنند . اما در روز آخر دیدارشان استیو از او می خواهد دوربینش را کنار بگذارد تا از خدا گله کند . خدایی که به نظر او کنترل دنیا را از دست داده است .بعد از ضبط این اعترافات مک الوی به آریزونا می رود که طوفانی سهمگین در آنجا اوضاع را به هم ریخته و گروه های خبری همه جا حضور دارند تا خوراک اخبار ها را تامین کنند.اما مک الوی در میان آنها ، تنها درگیر خانواده ایست که معتقدند خواست خدا باعث شد تا آنان در خانه نمانند و طوفان آنها را از بین نبرد و آنها مدیون خدایی اند که این گونه زندگی شان را هدایت می کند.و این چنین است که این شخصیت ها و تناقض هایشان ما را تا پایان فیلم درگیر می کنند و در انتها جستجوی فیلمساز در باره حقیقت شغلش (اخبار و فیلم های مستند و فیلم های تخیلی و غیر واقعی) به جستجوی حقیقت خدا بر روی زمین تبدیل می شودو به مضمون شک و ایمان پیوند می خورد و به قول خودش: در نهایت گویی علاقه ای نهانی به ضبط حضور خدا بر روی فیلم دارم . هرچند در نگاه اول و با برخورد و داوری ای کلاسیک به نظر می رسد او با فیلمبرداری از زندگی روزمره خود و انتخاب بخش هایی از آن و افزودن تک گویی هایی که توسط خودش بیان می شود مستند هایی بسیار سهل و حتی شلخته می سازد.اما دوربین رها و آزاد او که مدتی قبل ازرواج دوربین های دیجیتال همچون قلم – دوربین به جستجو در مضامین مختلف زندگی مشغول بوده چندان زیبایی شناسی فیلم های کلاسیک سینمای مستند را برنمی تابد.در عین حال تکنیک های قدرتمند پرداخت او شامل نریشن های کنایی و نیش داری هستند که اکثرا خودش را هدف می گیرند و یکی از اصلی ترین جذابیتهای سینمای او،شجاعت و صراحت اش در سوژه قرار دادن خودش به عنوان نوعی ضد قهرمان مدرن در فیلم هایش است که نه تنها پاسخ سوالات را ندارد،بلکه همواره با بهت و ترسی کودکانه به دنیا می نگرد.او با این دید کنایی ، مسئله همیشه پیچیده و شکننده چگونگی ارائه تصویر شخصی در رسانه فیلم را پشت سر می گذارد وتصویری ساده و صمیمی اما عمیق برای ما به یادگار می گذارد .



اخبار ساعت شش
مستند . محصول 1997
کارگردان : راس مک الوی

۱۸.۸.۸۷

اسناد جنگ

معرفی فیلم عکاس جنگ



صدای نفس های شمرده اش را می شنویم ... صدای شاتر دوربینش را ... دستانش تنظیمات دوربین را تغییر می دهند ... جهانی در مقابل دوربینش می سوزد ... و او با آرامشی ترسناک به ثبت سندهای مخوفش مشغول است . این مرد سپید مو ی لاغر با آن کوله پشتی سیاهش که تنها همراه سفرهایش به جهنم اند مرا می ترساند . سندهای سیاه و سفیدش که همچون نقاشی هایی از رنسانس اند ، مرا می ترسانند . این جسد ها ی تکه تکه شده ، این صورتهای دردآلود ، این نگاه های خیره با آتش و دود در پس زمینه مرا حیران می کند . این جهان ماست ؟ و او چرا با این سماجت به درون این سیاهچال می خزد تا برای ما همه این نکبت عظیم را ثبت کند ؟ این که او از هیچ چیزی نمی هراسد مرا می ترساند . حالا با گذر او از آتش و دود این سند های جنگ از آن ماست . از آن کودکان فردای ماست و این عکاس سمج آن ها را ثبت کرده و حالا دیگر نمی توانیم از یادشان ببریم . نمی توانیم از یاد ببریم که ما حیواناتی بیش نیستیم . او نشانمان داده چگونه همدیگر را می دریم . که با همدیگر چه می کنیم . مستند "عکاس جنگ" اثر کریستین فری ، فیلمساز سوییسی ، فیلمی آرام و کوچک است درباره "جیمز نچوی" غول عکاسان جنگی که توسط رسانه روایت در ایران نیز منتشر شده است . این فیلمی است از همراهی دو مستند ساز در کنار هم که یکی شان آرام و بی ادعا می خواهد که با عکس هایش به صلح فکر کنیم و آن دیگری به ما می گوید به این مرد نحیف نگاه کنید و بدانید که آدمی مانند او در میان ماست . فیلم همچون خود نچوی که در مصاحبه اش تاکید می کند تا چه حد به سوژه هایش احترام می گذارد ، به خلوت ها و سکوت های نچوی در حین کارش احترام می گذارد و بدون این که از موقعیت های دراماتیکی که این عکاس خود را به درون آنها می افکند ، موقعیتهای نمایشی ای بسازد ، نچوی را در سرتاسر دنیای نا آراممان به مدت دو سال دنبال کرده است .در کوزوو ، اندونزی ، فلسطین ، جاکارتا ،روآندا و در هر کجا که بشر رنج می کشد . این فیلم مستند فاقد اطلاعات مرسوم دیگر فیلم های چهره نگار است. اين‌كه نچوی كجا متولد يا بزرگ شده است، والدينش که بوده اند و یا تحصیلاتش چه بوده و ... . شاید این جزییات فیلم را جذاب تر می ساخت . اما من این انتخاب فیلم ساز را می پذیرم و با این روش پرداخت او همراه می شوم . فیلم بیش از ینكه مروری بر آثار نچوی باشد، تصویر او در حال كار كردن را ارائه مي‌كند. تصویر او در حال تصویر کردن را . بخشی از فیلم با دوربین ویدئویی كوچكی گرفته شده است كه روی بدنه دوربین عكاس نصب شده است. و به این ترتیب همزمان از کنار چشمان نچوی به چیزی می نگریم که او می خواهد تا ابد به تاریخ بفرستدش . وقتی از آدمی فیلم می سازید که زندگی اش چیزی غیر از حرفه اش نیست ، بخصوص وقتی به کاری مشغول است که ما را وا می دارد در دل اقرار کنیم که هرگز در آن شرایط نمی ایستادیم ، بهتر است تنها کار کردنش را تماشا کنیم .


عکاس جنگ
مستند.محصول 2001
کارگردان : کريستين فری

۱۳.۸.۸۷

شورش علیه کیفیت

معرفی فیلم صندلی


هفته گذشته شهر تهران به بهانه جشنواره سینما-حقیقت،میزبان یکی از بزرگترین کارگردانان آمریکا بود."ریچارد لیکاک" کارگردان افسانه ای سینمای مستند،در سن هشتادو هشت سالگی به ایران آمده بود تا در برنامه بزرگداشت اش در این جشنواره شرکت کند. این فیلم ساز و فیلم بردار آمریکایی یکی از کسانی است که سهم برجسته ای درگسترش جنبش نوین سینمای مستندامریکا در سال های شصت و هفتاد داشتند.جنبشی که به «سینمای مستقیم» شهره شد و دامنه تاثیراتش حتی سینمای داستانی را نیز در بر گرفت.ریچارد لیکاک به همراه همکار مشهور دیگرش "د.آ. پنه بیکر" ،ملقب به پدر مستندهای راک ،در اوایل سال های شصت و همزمان با رواج دستگاه های سبک فیلمبرداری و اختراع صدای همگاه،به کمپانی فیلمسازی "رابرت درو" پیوستند و به همراه او فیلم های به یاد ماندنی ای خلق کردند.اغلب به سبب همین کار گروهی تشخیص فیلم های آنان از یکدیگر کاری دشوار است.لیکاک که فارغ التحصیل رشته فیزیک بود،در ساخت دوربین های جدید و اختراع دستگاه ضبط صدایی که جدا از دوربین قادر به ضبط باشد نیز نقش داشت.این ابزار جدید،بال و پری برای پروازهای رها تر به سینمای مستند بخشید و این کارگردانان را از شر استودیو و روابط دست و پا گیر آن آزاد ساخت.برای جنبش سینمای مستقیم که در واقع همچون موج نوی فرانسه،شورشی علیه کیفیت بود، ثبت عینی وقایع بدون دخالت کارگردان و عوامل فنی،ویژگی بسیار مهمی بود.آنان با کم ترین ابزارهای فنی و با دوربین روی دست به ثبت رخدادها می پرداختند و قصدشان ثبت درام زندگی انسانی،بدون فیلم نامه و یا صحنه آرایی و نورپردازی های مصنوعی بود و به قول لیکاک؛فیلمسازی را نوعی مکاشفه می دانستند و نه قصه گویی.آنان خود را ناظرانی می دیدند که بدون دخالتی در ماجرای جلوی دوربین به ثبت آن می پرداختند.ایده عینیت و ضبط بی طرفانه واقعیت در سینمای مستند در دوره های مختلف تاریخ سینما بارها با شک و تردید روبرو شده و یکی از درخشان ترین تحلیل ها در باب این مسئله را می توانید در کتاب "هنر سینما"ی بوردول و تامپسون و در فصل تحلیل فیلم "دبیرستان" بیابید.اما من در این یادداشت کوتاه بیشتر در پی آنم تا با معرفی فیلم "صندلی" و توصیف این مستند شما را با سینمایی آشنا سازم که سنت های آن در نهایت به خلق فیلمسازی دیجیتال و آزادی های بی حد و مرزش انجامید.فیلم صندلی که عنوان کارگردانی رابرت درو را بر پیشانی خود دارد،مانند بسیاری از فیلم های کمپانی او،به عنوان کاری گروهی تعریف و کارگردانی شد و نمی توان میزان همکاری پنه بیکر و لیکاک از درو را در این فیلم مشخص نمود.این فیلم درباره تلاش دو وکیل در ایالت ایلی نویز است که برای کاهش کیفر اعدام یک مجرم سیاهپوست با صندلی الکتریکی،به جنگ با دادگاه برمی خیزند.بیشترین تمرکز فیلم بر روی تلاش های وکیلی جوان و آرمانگرا به نام "دونالد مور" است که دفاع از پرونده "پل کرامپ" قاتل را بدون دریافت هیچ هزینه ای به عهده گرفته است تا با اعاده حیثیت از او بتواند جانش را از مرگ برهاند.او معتقد است که کرامپ در مدت هفت سال حبس خود به انسانی دیگر تبدیل گردیده و اصلاح رفتارهای او از جانب تمام زندان بانان نیز تایید شده است.گرچه لیکاک معتقد به کشف است تا داستان گویی،اما ماجرای این فیلم از چنان تعلیقی برخوردار است که هنگام تماشای آن گویی در مقابل یک فیلم دادگاهی پرهیجان و متعلق سینمای داستان پرداز قرار دارید.دوربین بی آرام و قرار لیکاک و پنه بیکر در مدت پنج روز باقی مانده به نتیجه دادگاه،شخصیت ها را دنبال کرده است و فیلم به خصوص بر رفتارهای نمایشگرانه دونالد مور و شخصیت جذاب او تاکید دارد (صحنه های مربوط به او را لیکاک فیلمبرداری کرده)که با هر بارقه امیدی به گریه می افتد و با هر خبر ناامید کننده ای مستاصل در صندلی اش مچاله می شود.فیلمسازان به سبک سینمای مشاهده گر و با فیلمبرداری سیاه و سفید و دوربین روی دست نماهای ساده اما بسیار موثری را در کنار هم ثبت می کنند:در زندان پل کرامپ نا امیدانه به همراه ویراستارش بر روی آخرین تغیرات رمان زندگی نامه ای خود کار می کند.رییس زندان و نگهبانان مشغول تعمیر صندلی الکتریکی هستند و مراسم را تمرین می کنند و دادستان پرونده با خیال راحت به بازی گلفش مشغول است،چرا که می داند برای پیروزی در این پرونده به معجزه نیازی ندارد.و همچنین فیلم شامل یک صحنه دفاع طولانی و نفس گیر در دادگاه است که توسط پنه بیکر فیلمبرداری و کارگردانی شده است.در نهایت کرامپ دقایقی قبل از اعدام ،توسط حکم فرماندار بخشوده میشود و یکی از لحظات به یاد ماندنی این سینما خلق می شود.خبرنگاران او را دوره کرده اند و می خواهند چیزی بگوید. اما کرامپ نمی تواند حرف بزند و از آنان دور می شود.این فیلم یکی از بهترین نمونه های تحقق آرمان های سینماگران سینمای مستقیم است و گرچه تدوین همچنان نقش بسیار تعیین کننده و حتی دخالت کننده ای در آن دارد اما طرز به کارگیری دوربین و دید سینمایی کارگردانان در فیلم به این گفته خودشان بسیار نزدیک است که :"بدون فیلمنامه ، بدون تمرین... برای اولین بار دوربین به جای انسان نشسته است".




آبان هشتاد وهفت
محصول کمپانی فیلمسازی رابرت درو
1963

باغ وحش انسانی

معرفی فیلم باغ وحش



برت هانسترا مستند ساز پرآوازه هلندی از جمله فیلم سازان نسل پس از جنگ جهانی دوم بود که به علت شرایط دشوار فیلمسازی در آن دوران به ساخت فیلم کوتاه و به خصوص فیلم­های صنعتی روی آوردند."مستند صنعتی" یکی از شاخه های سینمای مستند است که معمولا توسط نهادهای دولتی و یا کارخانجات بزرگ و عمدتا برای مقاصد تبلیغاتی سفارش داده می شود.ذات سفارشی و تبلیغاتی فیلم های صنعتی باعث شده تا مستند سازان همواره آن را پدیده ای خوار و خفیف بشمارند.اما هانسترا از کسانی است که توانست ظرفیت های متنوع این نوع فیلم های به ظاهر بی اهمیت را با اصالت نگاهش به نمایش بگذارد و یک فیلم صنعتی را تا مرتبه­ی شاهکاری هنری با مضامینی انسانی اعتلا بخشد.کمتر کسی است که با دنیای فیلم مستند آشنا بوده و فیلم "شیشه" او را ندیده باشد که آن را در سال 1959 و برای تبلیغ محصولات یک کارخانه شیشه سازی ساخت.نگاه حساس او موضوع فیلم را به گفتگویی زنده و تماشایی میان ماشین و انسان تبدیل کرد و هانسترا در ساخت آن،چنان استادی و خلاقیتی در استفاده از تکنیک های سینمایی به خرج داد که فیلم را از یک سفارش ساده به یکی از شاخص ترین نمونه های مستند کلاسیک بدل ساخت.فیلم های او که همواره چالشی اند برای وادار کردن تماشاگر به نو دیدن پدیده های آشنا و پیش پا افتاده ،مجموعه ای از موضوعات متنوع را در بر می گیرد.او علاوه بر فیلم های صنعتی بسیاری که برای کمپانی های بزرگی همچون "شل" کارگردانی کرد،مجموعه فیلم هایی نیز درباره هنر و هنرمندان و همینطور حیات وحش ساخت.قصد من از معرفی این فیلمساز،آشنا کردن شما با یک نگین کوچک دست ساخت این استاد است که درخشش اش در میان فیلم های معروف تر او کمتر به چشم آمده است.برت هانسترا فیلم مستند کوتاه "باغ وحش" را در سال 1962 ساخت.فیلم با نماهایی ساده،بازدیدی همیشگی از یک باغ وحش را تصویر می کند؛گروه کودکانی که از مدرسه برای گردش علمی به آنجا آمده اند،زوج ها و خانواده های مختلفی که دسته دسته وارد و به تماشا و تفریح مشغول می شوند.و ما نیز همچون بازدیدکنندگان،ببرها و فیل ها و میمون ها و باقی حیوانات باغ وحش و حرکات بامزه شان را در قفس هایشان می بینیم.اما کمی بعد نگاه بدیع هانسترا عادات نگاه کردن ما را می شکند و با تغیر زوایای دوربینش و تدوینی هدفمند فیلم را به انتقادی از جامعه مدرنی تبدیل می کند که با سلطه جویی های بی حد و حصرش طبیعت را هر طور که بخواهد تکه تکه می کند، اسیر می کند و به گمان خودش به چنگ می آورد . دوربین او آدم ها را از پشت میله های قفس در قاب می گیرد و اندک اندک توجه­مان را از حیوانات به آدم ها و رفتارهای عجیب آنان جلب می کند و ما درمی یابیم که به باغ وحشی انسانی خیره ایم . نگاه بی رحم کارگردان که با دوربین مخفی اش آدمها را چونان حیواناتی با حرکاتی اغراق آمیز شکار کرده و طنز ظریف اش در یافتن شباهت های ظاهری و رفتاری هر یک از بازدیدکنندگان با یکی از حیوانات باغ وحش،فیلم را به اثری درباره نگاه کردن و شناخت تبدیل می سازد. چه کسی در باغ وحش به آن دیگری می نگرد؟ما به حیوانات و یا برعکس؟و اهمیت فیلم هانسترا در این است که به نحوی خلاقانه رابطه انسان و حیوان را مورد تأمل قرار می دهد.در جامعه مدرن و زندگی شهری،وحدت و همزیستی انسان با طبیعت و فرصت نگریستن به آن از کف می رود و انسان برای جبران این خلاء باغ وحش را ابداع می کند و خودخواهانه به خود اجازه می دهد که حیوانات را به اسارت کشیده و به نظاره شان بنشیند.و هانسترا با معکوس کردن این نگاه ما را وا می دارد تا درباره دید و اندیشه مدرن به طبیعت بیاندیشیم.این فیلم نیز همچون باقی فیلم های هانسترا از مونتاژی ریتمیک برخوردار است که قدرتش را بر اساس بده بستانی سرخوشانه با ضرب آهنگ و لحن موسیقی فیلم بنا می کند.دنیای مستند همیشه مدیون غنا و اعتباری است که او با نگاه ظریف و در عین حال سرگرم کننده­اش به آن بخشیده.

۱۱.۸.۸۷

در راه

نگاهی به کتاب از ایده تا فیلمنامه
"این کتاب سعی دارد به شما کمک کند تا پیش از روشن کردن دوربین،‌به تصور درستی از تمامیت فیلم برسید". این جمله ، پیش زمینه دعوتی است در مقدمه کتاب خواندنی " مستند،از ایده تا فیلمنامه " به قلم آلن روزنتال . آثار مکتوب در عرصه سینمای غیر داستانی در ایران بسیار کم است و خوشبختانه نشر ساقی پیشرو ترجمه این آثار شده و با انتخابهایی درست ، مانند همین کتاب ، دست به کار انتشار متونی در زمینه آموزش سینمای مستند شده است . ایده اصلی کتاب ، مروری بر کل فرایند مستند سازی ، از پیدایش ایده اولیه و پرورش آن تا فیلم نهایی است . آموزشی واقع بینانه و راه گشا درباره چالش های موجود در مسیر یک فیلم مستند .

بعد از خواندن این کتاب بود که دریافتم مقوله فیلمنامه در سینمای مستند تنها در ایران نیست که تا این حد ناشناخته است و اهمیت روزافزون به آن در دنیا ، گرایشی جدید نسبت به این سینماست . و جالب این که درست مانند ایران، گسترش این مطلب ،مخالف خوان بسیار دارد . دو سال پیش که از طرف مجله فیلم نگار برای مصاحبه ای درباره فیلم نامه فیلم مستند دعوت شده بودم ، مصاحبه گر مجله بعد از اتمام مصاحبه به من گفت بعضی از کارگردان های قدیمی این سینما ،‌ به محض شنیدن اینکه برای مجموعه مصاحبه ای درباره فیلم نامه نویسی در سینمای مستند دعوت شده اند ، با پوزخندی پرسیده اند چه کسی این اختراع را کرده ؟و حاضر به مصاحبه نشده اند .
آلن روزنتال در توضیح انگیزه نگارش کتابش می نویسد : " دانشجویانم سر تا ته مقولات تکنولوژیک را می شناختند اما تصور درستی از ایده و فکر نداشتند . اغلب این دانشجویان با سنت ها و فضای فکری سینما واریته رشد کرده بودند که یکی از آن ها یک بار آن را برای من چنین توصیف کرد : پیش از اینکه فکر کنی فیلم بگیر ."و در ادامه می گوید :" اگر سینما واریته بد فهمیده شود تاثیر سوئی بر سایر نظام های فیلم سازی ، به خصوص فیلم نامه نویسی خواهد داشت . دانشجویی که تحت رژیم سینما واریته تربیت شود چیزی در مورد طراحی یک فیلم استاندارد مستند نمی داند ".
گرچه نویسنده کتاب معترف است که رهبران جنبش سینما حقیقت و کسانی همچون پنه بیکر و لیکاک و وایزمن ، بدون فیلمنامه هم موفق به خلق فیلمهایی بزرگ شده اند ، اما به شما توصیه می کند چنانچه قرار است برای شبکه های تلوزیونی فیلم بسازید ( بزرگترین سفارش دهنده فیلم مستند) باید طراحی فیلم مستند را بیاموزید .طراحی فیلم مستند ، واژه ای است که روزنتال بارها در طول این کتاب از آن استفاده می کند و سعی در واشکافی ساز و کار آن دارد و البته که نگاهش به این طراحی چیزی ریاضی وار و یا سیدفیلدی نیست .او طراحی فیلم را به دوقسمت تقسیم می کند که در قسمت اول کار ، نویسنده مستند همچون هر فروشنده ای که محصولی را برای فروش آماده می کند ، سند مکتوبی تهیه می کند تا بتواند ایده اش را براساس آن بفروشد و با اهداف روشن اش کسانی را قانع کند تا در فیلم اش سرمایه گذاری کنند . در این مرحله که خودش آن را پیش نویس فیلمنامه می نامد ، مرز و محدوده موضوع و اهداف آن و همچنین نوع مخاطب اثر و بازار مصرفی آن و بودجه ی مورد نیاز فیلم و زمان تولید و طراحی برنامه کار مشخص می گردد .مرحله دوم ، با پیش فرض اینکه شما دقیقا می دانید فیلم درباره چیست و سرمایه گذار خود را نیز یافته اید به چگونگی بسط و گسترش ایده اولیه بر اساس یک تحقیق جامع می پردازد و کمک می کند تا رویکردتان به شکل فیلم و ساختار آن را بیابید .

جای جای کتاب از مثالهایی مشخص و واقعی از دنیای مستند سازی استفاده برده و مسیر "طراحی فیلم " مستند سازان مختلف را بررسی می کند و در کنار اینها ، مشکلاتی را عنوان می کند که این شوالیه های مدرن ، چه در فروش ایده اولیه و چه در قبولاندن ایده های نهایی به مدیران شبکه ها باید با آن مواجه شوند . با دانستن این نکته که فروش فیلم مستند در همه جای دنیا سخت است و به فوت و فنی بیش از صندلی و کلاه کارگردانی نیازمند است ، دل گرم می شوید و طی مسیر با دوستانی نادیده از کشور های دیگر برایتان آسان تر می نماید . اما بیش از همه این ها این کتاب به کار مستند سازانی می آید که مایلند سندهایشان از روایت و جادوی آن بهره ای ببرند .
مرداد هشتاد و هفت