نگاهی به شکل فیلمسازی بهفر کریمی
فیلمهای بهفر کریمی را ندیده اید ؟ من هم تا یک سال پیش فیلمی از او ندیده بودم و تا شش هفت ماه پیش چشمم به جمال این گوست داگ جوان جنوبی روشن نشده بود . اما بعد از دیدن فیلمهایش دلم می خواستم بدانم صاحب این فیلمهای ساده و خوش ایده چه کسی است . می خواستم سر در آورم صاحب این اوراد عجیب پشت جلد این دی وی دی ها کیست ؟ چه جور کسی به جای کلمه کارگردان می نویسد : مشاهده ؟
با او روبرو شدم و حدسم درست بود : یکی از آن آخرین بازمانده های عصر رمانتیکها که حالا با دوربین دیجیتال شعر می گوید و می نویسد. او بیشتر فیلمهایش را با هندی کم دیجیتال ساخته و درتمام تجربه های متفاوتش ، چه فیلمهای کوتاه و مینیمالی که بازیگرانش لاکپشت ها و مورچه ها یا پرندگانند و یا فیلمهای واریته ایش مانند "میدان انقلاب" و " آخرین روزهای پاییز " و یا به گمانم بهترین فیلمش : " پشت مزرعه نیشکر " یک نگاه واحد را می بینید . نگاهی که عاشق و شیفته نگاه کردن است .
وقتی می گویم او شیفته نگاه کردن است ، در پی جفت و جور کردن صفتی ژورنالیستی نیستم . کریمی به دنبال مدام فیلم ساختن و یا پیدا کردن سوژه های عجیب و غریب برای فیلمهایش نیست . پشت جلد دی وی دی فیلمهایش همه جور فلسفه پراکنی ای درمعرفی فیلمهایش می بینید ( که تناقضی است با سادگی آثارش) اما اثری از تاریخ ساخت نخواهید یافت . او فیلمهای ساده اش را مدام و با صبر و حوصله بسیار دوباره و دوباره مونتاژ می کند . به گفته خودش " میدان انقلاب " را سه بار و " پشت مزرعه نیشکر" را در طول پنج سال پنج بار مونتاژ کرده و صداها و تصاویر را جا به جا کرده تا آن صیقلی که می خواسته به فیلمهایش داده باشد . تنها کسی می تواند این کار را بکند که عاشق مدام دیدن آدمها و سوژه های فیلمهایش باشد و شک ندارم که تجربه های عکاسی اش در پرورش این نگاه صبور سهیم بوده اند .
فیلمهایش ساده اند و از زوایای عجیب و نور پردازی های ویژه در آنها خبری نیست . بدون سوژه های آنچنانی و یا پرداختهای متکلف ، به ما نشان می دهد که بدون اینها هم می توان سینما را بنا نمود . به صدا اهمیت می دهد و اشیا و جانوران با اشتیاق مایلند در مقابل دوربینش ظاهر شوند . سعی می کنم کمتر از خود فیلمها حرف بزنم چون می دانم هنوز بسیاری کارهایش را ندیده اند و امیدوارم بعد از انتشارشان توسط نشر ماه ریز ( در مجموعه کله، که مجموعه ایست از فیلمهای مستند و کوتاه ایرانی ) بیشتر و بیشتر دیده شوند.
در میان نسل درب و داغان خودمان که هر چیزی را با پررویی از هر جایی بر می داریم و هر جایی که دلمان می خواهد توی فیلمهایمان جا می دهیم ، ما نسل قاطی ای که استادی نداشتیم و نخواهیم داشت ، و در میان انبوه فیلمهای تمام کسانی که می خواهند کسی باشند ، فیلمهای بهفر کریمی را فیلمهایی پاکیزه یافتم که تداوم یکدست نگاهش ، آرامشی در میان این همه به در و دیوار زدنهای ماست .
با او روبرو شدم و حدسم درست بود : یکی از آن آخرین بازمانده های عصر رمانتیکها که حالا با دوربین دیجیتال شعر می گوید و می نویسد. او بیشتر فیلمهایش را با هندی کم دیجیتال ساخته و درتمام تجربه های متفاوتش ، چه فیلمهای کوتاه و مینیمالی که بازیگرانش لاکپشت ها و مورچه ها یا پرندگانند و یا فیلمهای واریته ایش مانند "میدان انقلاب" و " آخرین روزهای پاییز " و یا به گمانم بهترین فیلمش : " پشت مزرعه نیشکر " یک نگاه واحد را می بینید . نگاهی که عاشق و شیفته نگاه کردن است .
وقتی می گویم او شیفته نگاه کردن است ، در پی جفت و جور کردن صفتی ژورنالیستی نیستم . کریمی به دنبال مدام فیلم ساختن و یا پیدا کردن سوژه های عجیب و غریب برای فیلمهایش نیست . پشت جلد دی وی دی فیلمهایش همه جور فلسفه پراکنی ای درمعرفی فیلمهایش می بینید ( که تناقضی است با سادگی آثارش) اما اثری از تاریخ ساخت نخواهید یافت . او فیلمهای ساده اش را مدام و با صبر و حوصله بسیار دوباره و دوباره مونتاژ می کند . به گفته خودش " میدان انقلاب " را سه بار و " پشت مزرعه نیشکر" را در طول پنج سال پنج بار مونتاژ کرده و صداها و تصاویر را جا به جا کرده تا آن صیقلی که می خواسته به فیلمهایش داده باشد . تنها کسی می تواند این کار را بکند که عاشق مدام دیدن آدمها و سوژه های فیلمهایش باشد و شک ندارم که تجربه های عکاسی اش در پرورش این نگاه صبور سهیم بوده اند .
فیلمهایش ساده اند و از زوایای عجیب و نور پردازی های ویژه در آنها خبری نیست . بدون سوژه های آنچنانی و یا پرداختهای متکلف ، به ما نشان می دهد که بدون اینها هم می توان سینما را بنا نمود . به صدا اهمیت می دهد و اشیا و جانوران با اشتیاق مایلند در مقابل دوربینش ظاهر شوند . سعی می کنم کمتر از خود فیلمها حرف بزنم چون می دانم هنوز بسیاری کارهایش را ندیده اند و امیدوارم بعد از انتشارشان توسط نشر ماه ریز ( در مجموعه کله، که مجموعه ایست از فیلمهای مستند و کوتاه ایرانی ) بیشتر و بیشتر دیده شوند.
در میان نسل درب و داغان خودمان که هر چیزی را با پررویی از هر جایی بر می داریم و هر جایی که دلمان می خواهد توی فیلمهایمان جا می دهیم ، ما نسل قاطی ای که استادی نداشتیم و نخواهیم داشت ، و در میان انبوه فیلمهای تمام کسانی که می خواهند کسی باشند ، فیلمهای بهفر کریمی را فیلمهایی پاکیزه یافتم که تداوم یکدست نگاهش ، آرامشی در میان این همه به در و دیوار زدنهای ماست .
اواسط بهمن هشتاد و شش
0 نظرات:
ارسال یک نظر