۲۰.۸.۸۸

آیا عباس کیارستمی شارلاتان است؟

در یک وضعیت دشوار و افراطی طبیعی است که آدمها واکنش هایی نشان دهند که مرام و عادت همیشگی شان نباشد. در چند ماه گذشته رسانه های ایران مدام عرصه نبرد و کشاکش میان آدمهای مختلف و طیف های متنوع بوده است و باز طبیعی است که جماعت هنرمند نیز به میدان آمدند. یادداشت ها و جوابیه ها بود که از هر طرف شلیک می شد و سخنان تند و آتشینی رد و بدل گشت که حتی بزرگانی را وا داشت برای اولین بار لب به سخن و اعتراض بگشایند. در این میان بعضی ها که در تردستی های رسانه ای حرفه ای تر بودند آن چنان کردند که حق خودشان می دانستند و یا که نیازشان بود. عده ای نیز که این شکل از بازی را نمی دانستند پایشان به ماجراهایی ناخواسته باز شد و خوب یا بد چیزهایی گفتند که در تاریخ می ماند و آیندگانی بیرون از ما و این وضعیت پر آشوب مان آنها را داوری خواهند کرد.

یکی از این جوابیه ها که به تازگی درآمده است، نامه سرگشاده بهمن قبادی است به عباس کیارستمی. قبادی به گفته خودش بالاخره کارد به استخوانش رسید و لب به اعترافاتی گشود که بانی اش عباس آقایی بوده که حق استادی بر گردنش داشته است. او در جواب به اظهارات چند وقت پیش کیارستمی، حرفهایی را بیان کرده که راستش به گونه ای دیگر ما مخاطبان او نیز بخصوص در این ماه ها زیر لب زمزمه اش کرده ایم. کل این ماجرا می گوید که کیارستمی چه اینجا و چه آنجا، نان زرنگ بازی اش را می خورد و یا به قول قبادی نان سکوتش را. البته قبادی این جوابیه را بهانه می کند تا در ادامه، داد سخن از مظلومیت فیلمسازهای مستقل و مسئولی همچون خودش و جعفر پناهی را سردهد و نیز از عشق بی نظیرشان به ایران و مردم اش گفته باشد. راستش قضاوت حرفهای قبادی و یا کیارستمی بماند برای آنهایی که مایلند و می توانند چنین فرافکنی هایی را با چاقوی جراحی بشکافند و سوالها و جوابیه های دیگری از تویش بیرون بکشند. اما اجازه دهید در میانه این دعوا توجه تان را به چیز دیگری جلب کنم. هر چند ناچارم قبل از طرح آن نکته، باز اندکی زمینه چینی کنم.

من از دوستداران سینمای عباس کیارستمی ام و به خودم حق می دهم که به عنوان یک مخاطب جدی و پی گیر که تمام کارهای او را دنبال کرده، از او چیزهایی را بخواهم. او هم حق دارد به عنوان یک آرتیست، راهی را برود که شاید خوشایند همه ی طرفدارانش نباشد. من مخاطب، مدتهاست که از سینمای او چندان راضی نیستم و گاهی به جای آن همه ویدئوی موزه ای و جشنواره، مسائل زنده و پرخونی را طلب می کنم که در ذهنم و زندگی امروزم با آنها درگیرم و دلم می خواهد کیارستمی به عنوان یکی از بزرگترین هنرمندهای زمانه، به قصه های من ایرانی نیز بپردازد. گرچه من می توانم حق پرسش از او و آثارش را برای خودم محفوظ بدارم، اما آیا حق دارم هنرمندی را بر این اساس بکوبانم که چرا آثارش بلافاصله جواب درگیری های مرا نمی دهد؟ چرا دیگر دنیایش منطبق بر دنیای من نیست؟ حتی قدمی فراتر و افراطی تر : چرا هنرمند محبوب مان در عرصه سیاست موضع گیری می کند یا نمی کند؟ کل دوران کاری عباس کیارستمی در این چند سال اخیر، مدام زیر ضرب چنین داوری هایی بوده است. قضاوت هایی که بیش از آنکه مبتنی بر آثار باشند، مبتنی بر نیازهای ما مخاطبان اند. نمونه اش کتاب تهران – پاریس است که نویسندگانش بی هیچ توضیحی، تعدادی از مهمترین آثار او را حذف می کنند و بعد فرهیخته وار به قضاوتهای دلبخواهی و ذهنی شان می پردازند.

و اما آن نکته : یکی از فیلمهایی که از آن کتاب حذف شده و لایق قضاوت به حساب نیامده، مستندی است با نام «قضیه، شکل اول ... شکل دوم». این مستند تکان دهنده، فیلمی است درباره قضاوت و یا بهتر بگویم فیلمی است درباره قضاوت در شرایطی غیرعادی (فیلم در سال پنجاه و هشت ساخته شده). گرچه کیارستمی در این فیلم نیز همچون مستند «همشهری»، تنها می نگرد و داوری نمی کند اما گزارش او به رفتارشناسی بی نظیری از جامعه ایرانی بدل می گردد که ما را با پرسش های بی شماری درباره خودمان روبرو می سازد. این مستند درست در همین چند ماه اخیر که ما مخاطبان و دوستداران کیارستمی او را بابت سکوتش و یا به اصطلاح زرنگی اش محکوم می کردیم، دوباره در اینترنت احیا شد و در میان ایرانیان این وری و آن وری دست به دست چرخید و آدمهای بسیاری را وادار کرد تا درباره اش حرف بزنند. به راستی آیا این نیز از زرنگی کیارستمی بود که فیلمی این چنینی، درست در روزهای هول و ولا و میان دل آشوبه ها و پرسش های ناتمام و قضاوتهای افراطی مان، دوباره و دوباره دیده شود؟

فرخ غفاری در مصاحبه به یاد ماندنی اش با حمیدرضا صدر گفته بود « وقتی فیلمی را دوباره می بینی و باز هم خوشت می آید، خصوصا در گذر زمان، حتما چیزی داشته. این بهترین ستایشی است که می توان از یک فیلم کرد. این که پس از سالها دیدمش و باز هم خوشم آمد». راستش وقتی حرف های بهمن قبادی را خواندم، از خودم پرسیدم آیا سالها بعد، آثار او و جعفر پناهی را باز خواهیم دید؟ و آیا آن آثار همچنان بحث برانگیز خواهند بود؟ آیا این توانایی را خواهند داشت که بعد از سالها بازهم درباره اوضاع و احوال ما باشند؟

بیستم آبان هشتاد و هشت

37 نظرات:

ناشناس گفت...

به نظر من چیز توهین آمیزی درحرف های کیارستمی وجود ندارد.آقای قبادی طبق معمول هوچیچگری می کنند و با متهم کردن کیارستمی قصد فریب افکار عمومی را دارند،طبق معمول!من فکر میکنم بهتر بود درمقایسه با جایگاه آقای کیارستمی امثال بیضایی ها و مهرجویی ها عکس العمل نشان میدادند نه یک فیلم ساز تازه به دوران رسیده.مسلما آقای قبادی حق دارند از خودشان دفاع کنند اما حق دورغ پردازی،اغراق،وسیاه بازی را ندارند.اگر قبادی نامه سرگشاده مینویسد مخاطب او حق دارد از خودش بپرسد برکدام مبنا و پایه؟ما درحرف های کیارستمی جزمنطق ندیدیم

شهروز اقبال زاده گفت...

انسان هنرمند کاملا حرفه ای خود را وارد بازی های سیاسی احزاب نمی کند . اگر چه انتخاب کار سیاسی کردن هم بخشی از حقوق هر انسانی است . کما اینکه مخملباف از اولش هم سیاسی کاری می کرد . مدتی آنور جوب بود و حالا اینطرف جوب و زمانی دیگر شاید . . . . انتخاب با خود فرد است . اگر چه به سیاست بسیار علاقه مند است . اما به کیا رستمی بیشتر حق می دهد تا قبادی

ناشناس گفت...

فرق کیارستمی با قبادی در یک جمله است: کنار آمدن با سانسور. کیارستمی با سانسور کنار آمده، اماقبادی و پناهی که بهترین شاگردانش و اتفاقا از نسلی سوخته هستند نتوانستند با این سانسورکنار بیایند. تیغی تیزی که تا ته کوچه بن بست آقای کیارستمی را نیز می پاید.
سانسوری که من را مجبور میکند برای حفاظت از ایمیلم ناشناس بمانم. نمی شود از اینها چیزی نگفت.

ناشناس گفت...

بهمن قبادی حرفِ حقیّ زده که به گوش بعضی‌ها تلخ است. هنرمند مثل بقیه‌ی اعضای جامعه‌ی بشری می‌تواند درباره‌ی همه‌ی مسایل (و مسایل سیاسی هم) نظر بدهد... برایم دردناک است نظر ناشناس و شهروز. دردناک است که کسانی حکم صادر می‌کنند که هنرمند نباید نظر سیاسی بدهد. آقایان!انسان‌هایی مُرده‌اند. کشته شده‌اند. انسانیّت‌شان زیر سئوال رفته. و شما هنوز در باید و نبایدهای خودتان گیر کرده‌اید؟!
به‌جای این‌که این‌طور غیرمنصفانه قبادی یا کیارستمی را محکوم کنم، منتظر جواب کیارستمی خواهم بود.

ناشناس گفت...

صحبتهاي كيارستمي را خواندم. چيز خاصي تويش نبود كه بشود به طرفداري از نظام يا دولت تعبيرش كرد. به نظر ميرسد قبادي زيادي شلوغش كرده.

ناشناس گفت...

شاید آقای کیارستمی‌ از «بهمن قبادی شدن» می‌ترسد.از این‌ که مبادا واکنش به وقایع اخیر بیشتر موجب پررنگ ‌شدن خودش بشود تا اصل موضوع.در حال حاضر سه سینماگر شاخص خارج از کشور(قبادی،فراهانی و مخملباف) متاسفانه به شدت رفتارهای نادرستی پیش گرفته‌اند.دو نفر اول که فقط از وقایع اخیر و وضعیت کلی ایران بهره‌کشی می‌کنند برای مطرح کردن خودشان.سومی هم درک فوق‌العاده عجیب و نادرستی از مردم و جنبش سبز دارد.کیارستمی در ایران وضعیت عجیب و غریبی دارد.از همه سو برای‌ش خط و نشان می‌کشند.به نظر من احتیاط می‌کند.فقط همین!

ناشناس گفت...

شاید تنها ایرادی که بشه از حرفهای قبادی گرفت بالا بودن فتیله احساساتشه وگرنه من فرافکنی با حتی کوچکترین،دقت کنید،کوچکترین توهینی در متنش نمیبینم.
اشکال از ما هم هست که اگه از کسی بی دلیل یا بادلیل بت ساختیم فکر میکنیم که هیچکس حق نقد کردنشو نداره.
اسم هر نقدی رو هم نمیشه دعوا وآتش بازی و شلیک کردنو اینجور چیزها گذاشت.

ناشناس گفت...

بیایید فرض کنیم قبادی صادقانه به آنچه به تصویر میکشد اعتقاد دارد و آ‌ن‌ نامه سرگشاده‌اش از سر شهرت طلبی و تبلیغ برای فیلم آخرش نبوده است (فرضی‌ که برخی‌ از نزدیکان او به شدت با آ‌ن‌ مخالفند). به نظر می‌رسد تفاوت این دو، در نوع نگاه و تحلیلشان از مشکلات جامعه ایران است. سکوت ظاهری کیارستمی در برابر رخداد‌های سیاسی جامعه میتواند ناشی‌ از این موضوع باشد که او، بر خلاف قبادی، مشکلات سیاسی را معلول مشکلات فرهنگی‌ جامعه میداند و در نتیجه با پرداختن به مشکلات ریشه ای‌‌ فرهنگی‌، هم خود را از عواقب رویارویی مستقیم با حکومتمداران حفظ کرده و هم رسالت اخلاقی‌ خود را به انجام رسانیده است. در هر صورت خدمات کیارستمی به کل جامعه ایران غیر قابل انکار است. بی‌ صبرانه به انتظار پاسخ او می‌نشینیم.

ناشناس گفت...

جمله اي از ارستو نقل مي كنم:شهروندي كه در سياست دولت شهر احساس وضيفه وانجام كار سياسي نمي كند را نمي توان شهروند بي كنش يا بي مسله ناميدبلكه او شهروند بي مصرف وبي مسوليت است.

یک نفر گفت...

کیا رستمی تنها نیست. چند نفر دیگر هم هستند که سوار موج انقلاب شدند و از خلا موجود در آن سال ها استفاده کردندو غربی ها هم که منتظز این فرصت ها هستند تا دستی به سر و گوش جهان سومی ها بکشند. والا همه می دانیم که امثال کیا رستمی حرفی برای گفتن ندارند در عالم واقعی فیم و فیلم سازی. هر کسی در غرب می خواهد پزی بدهد، چند تا اسم اکزوتیک یاد می گیرد. یک شات فکر شده قبادی شزف دارد به یک خروار ندانم کاری های کیا رستمی.

Unknown گفت...

برادر عزیز
راستش را بخواهید من فکر می کنم در صحبتهایتان چند نکته ریز اما مهم و بنیادین را فراموش کرده اید یا نخواسته اید به خاطر بیاورید:
اولا اینکه آقای قبادی به خاطر سکوت آقای کیارستمی برای ایشان چنین نامهای را ننوشته بودند،چون تا زمانی که پای سکوت در میان بود به قول ایشان(قبادی)سکوت آقای اقای کیارستمی انتخاب ایشان بود و بلامانع. قبادی زمانی عکس العمل نشان داد که کیارستمی چوب نقد را آنهم نه نقادانه بلکه با الفاظی نامناسب به جان انتخاب دیگران انداخت .به درست یا غلط بودن ککار قبادی یا پناهی کاری نداریم. و تا آنجا که می دانیم همراهی پناهی و قبادی از مردم شریف ایران را عملی کودکانه خواند.
دوم:شما به قضیه شکل اول و دوم اشاره کده اید. راستش من که هرچه فکر کردم نفهمیدم ساختن فیلمی بیست سال پیش از این هرچند درست و به جا و در زمانی چه ربطی می تواند به درست بودن کنش همان فرد در فاصله زمانی بیست سال بعد داشته باشد. مثل این است که زیدی همین امروز برادر شما را کشته باشد و ما به جای حق دادن به شما و مذمت عمل نابخردانه امروزش از خدمات بیست سال پیش این زید برای شما حکایت کنیم و جراحت خونریز قلب شما را به باد انتقاد بگرییم. برادر من، دوست عزیز برای توجیه عملکرد کسی که کارهایش را می پسندید یا خیر نیازی به وجوه استدلالی بیشتری داریم.
سوما: می خواهم قدری از این نگاه بیطرف خنثی که بعضا افراد در پیش گرفته اند پا را فراتر بگذارم و خدمتتان عرض کنم عملکرد همه ما آدمها درعالم واقع در ظرف زمان و مکان مورد قضاوت قرار می گیرد چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم. نگاه هنرمندانه بیطرف بدون قضاوت، امروز به دید من محلی از اعراب ندارد.برای ما آدمهای سوگوار شکسته دل که گاها با زبانمان هر روز حفره خالی دندان شکسته امان را حس می کنیم نگاهی مرهم ساز و ریش نوازتر لازم است چه از طرف شما دوست عزیز چه کیارستمی که گاها همان نگاه خنثای غیر مردمی غیر درگیرش فیلمهایش را به دکوری سرد و بی خون در پشت ویترین جشنواره های بید زده مبدل کرده است.

میثم گفت...

سلام آقای بهرامی
کاملا با موضوع بی ربطه ولی جالبه، گفتم بدونی (شاید برای پرداختن موضوع بدی نباشه):
الان خوندم که:
هر ۱۳ دقیقه یک کتاب جدید در امریکا منتشر میشود!
حد متوسط مطالعه کتاب در بین ایرانیان ۳ دقیقه در سال است.!!!!

یک سال!!!! سوال اینه که چه کار میکنن در طول یک سال؟
فکر میکنی حد متوسط توالت رفتن این قوم متکبر در یک سال چقدره؟
آقا شیشلیک فقط شاندیز!

ناشناس گفت...

آنچه قبادی به کیارستمی نوشته است یک "متن " نیست . کیست که اهل سینما باشد و بهمن ِ قبادی را نشناسد ؟
پیشنهاد می کنم برای یکبار سه نفر زیر ذره بین قرار گیرند شاید به یکجا ختم شدند :
بهمن قبادی : فیلم ساز کُرد
عرفان ِ قانعی فرد: نویسنده ی کُرد
بهرام ولد بیگی : رزنامه نگار ِ کُرد

شاید این سه تن راه به یکجا ببرند و بتوان با ردگیری آنها به "اطلاعات " خوبی رسید .

پرستو گفت...

رضای گرامی
من فکر می کنم اگر کسی فقط کمی بهمن قبادی را بشناسد و کارهای او را دنبال کرده باشد به راحتی می تواند این قضیه را به این صورت تحلیل کند که او همواره برای معروف تر شدن وارد بحث های پوپولیستی می شود و بر اساس شرایط برای خود اعتبار جمع می کند. همان کاری که در ارتیاط با رکسانا صابری کرد. چند ماه سکوت کرد و در موقعی که به نظرش مناسب رسید غوغای مطبوعاتی راه انداخت.حالا هم او که در مدت شلوغی های ایران اصلا پا به ایران نگذاشته بااسم عباس کیارستمی دارد برای خودش اعتبار جمع می کند. به نظر من این مساله هیچ از اعتبار کیارستمی کم نمی کند زیرا که او آزمایش خود را پس داده است.

ناشناس گفت...

نقد جالبیست از آقای بنیامین تفضلی:
http://www.facebook.com/notes/benyamin-tafazoli/bhmn-qbdy-w-myrhy-hnh-dr-dwry/171817504522

ناشناس گفت...

خانم پرستو، کیارستمی کجا و چه‌طور آزمایش خود را پس داده؟!متأسفم که ما ایرانی‌ها اغلب یکی را بت می‌کنیم و به عرش می‌بریم و بعد با مخ به زمین می‌کوبیمش! آزمایش کیارستمی و امثال او اظهارنظر درباره ی مسائل اجتماعی کشورشان است و شکستن سکوت چند ده ساله...
در ضمن من که بهمن قبادی را تا حدّی می شناسم، هیچ‌جا در او شهرت‌طلبی ندیده‌ام. انسانی دیده‌ام که دارد کار خودش را می‌کند و به مسائل دور و برش هم بی‌تفاوت نیست.

ب گفت...

یه اثر هنری ممکنه برای همه زمان ها ساخته بشه و یا فقط برای یه زمان خاص باشه. گرچه شاید اولی ارزشمند تر باشه ولی هر دو نوع لازمه.
موضوع این نیست که آیا کیارستمی شارلاتانه یا این که قبادی چه جور آدمیه (نظرات داده شده در مورد قبادی). برای من خیلی روشنه که هر کسی ظزفیتی داره و تحت تاثیر شرایطی قرار داره، دیکتاتوری تا همه جای ایران عزیز، حتی سینما نفوذ کرده و در ضمن کیارستمی آثار بزرگی خلق کرده و ...

ناشناس گفت...

اول اینکه این طور نیست که کیارستمی بالکل از سیاسیت فاصله گرفته باشه یا نمی دونم دغدغه واقعیت جاری در جامعه ایران رو نداشته باشه. دست کم نامه ای که چهار سال پیش در آستانه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری خطاب به ا. ن نوشته بود حکایت از چیزی جز این می کرد. حالا این آدم به شیوه خودش که همونطور که قبادی گفته حق هم داره، به خلق آثارش می پردازه و رویکرد خودش رو در رویارویی با این واقعیات داره. این در جواب اون دوست ناشناسی که به نقل از ارسطو، کیارستمی رو متهم به بی مصرفی کرد یا دوست عزیزی که او رو متهم به این کرد که سوار موج انقلاب شده! اما آقای عظیمی! نوع خاص نگاه قبادی یا کیارستمی یا هر کس دیگه ای به یک پدیده یا اصلا منظر هاشون تو هنر، کلا، ربطی به برتری یکی بر دیگری نداره. برتری ها مربوط به اونجایی که ما توانایی پردازش هنرمند رو مورد ارزیابی قرار میدیم. اینکه شما فیلم سی سال پیش کیارستمی رو در این روزهای "هول و ولا" دوباره دیدید و پسندید ربطی به نگاه کیارستمی نداره. به همخوانی سوژه فیلم با دغدغه های ذهنی بیننده در اون روزهای" هول و ولا" بر میگرده . چه بسا اگر فیلم رو روز بعد از بازی برگشت ایران و استرالیا در مقدماتی جام جهانی 98 دیده بودید، اصلا هم نمی پسندید. کیارستمی پرداخت قوی از موضوع داشته به علاوه اینکه بدبختانه موضوع هنوز برای ما زنده و قابل لمسه، یه جورایی. و نکته اصلی همین جاست. خدا نکنه سی سال بعد، از دیدن "کسی از گربه ای ایرانی خبر نداره" قبادی به اندازه امروز لذت ببریم، که اگر این طور بشه، نشان از قدرت فیلم و توانایی فیلم ساز نداره، حکایت از یه فاجعه می کنه!

reza bahrami گفت...

دوست ناشناس عزیز!
اول این که من نمی دونم این آقای عظیمی کیه! و دوم این که بحث من در این جا اصلا بر سر پرداخت و تکنیک و ... نیست.
آیا شما فیلم مذکور رو دیده اید؟

ناشناس گفت...

چه جوریاس که وقتی شریفی نیا از ا.ن طرفداری کرد، همه به فحشش گرفتن و حالا کیارستمی اگه حرفی زده،"گناه داره، نازه، نگین اینجوری دربارش"؟
دوست عزیز! مگه حرف مفت زدن مستقیم و غیر مستقیم داره؟ مگه حتما باید بیاد بگه: من .... هستم! یا من .... را دوست دارم! اینطوریه؟ نه خیر!
حالا اگر قبادی تو این نامش یه سری چیزهای دیگه ای رو مطرح کرده که بی ربط بوده به صحبتای اخیر کیارستم، خب چه خیالیه؟ وقتی قراره یه نامه بنویسی به یکی و نقدش کنی، خب چرا کامل ننویسی؟ چرا از ذوقت استفاده نکنی؟ چرا خاطره ننویسی؟ چرا ننویسی کیارستم خان عادت داره یکی رو بکشه کنار بهش بگه : " این کاره ای، بساز" و یکی رو بگه " نساز ... برو پی کارت" ؟ چرا ننویسی کیارستم خان خیلی وقته احساس مزمن خودبزرگ بینی بهش دست داده؟

Unknown گفت...

رضا جان فکر می کنم توجه به این نکته ضروری باشه که این شکل حضور مردم و مداخله آنها در وضعیت در حکم جهش بزرگی به سوی سیاست حقیقیه. این وسط موقعیت هنرمند و واکنش ذهنی اون به این رخداد به غایت پیچیده و بغرنجه. نمی خوام حکم صادر کنم. ولی هنرمند حقیقی اون کسیه که خطر می کنه و در واقع دست به یه جور قمار می زنه. قمار پشت پا زدن به جایگاه امن « هنرمند فرهیخته برکنار از عرصه پلشت سیاست» و تبدیل به صدایی شدن برای انبوه بی صدایان همیشه محذوف.

فاطمه گفت...

سلام ببخشید، من همزمان که برای شما کامنت می ذاشتم با یکی از همکلاسی هام به نام آقای عظیمی حرف می زدم(چت) به همین خاطر هم اون اشتباه رو مرتکب شدم. متأسفم. بله فیلم رو دیدم در همین روز های هول و ولا! دوبار هم دیدمش، البته نه به انتخاب، توفیق اجباری یه جورایی!من نگفتم حرف شما با محوریت تکنیک و پرداخت بود. گفتم اینکه یه فیلمی رو در گذر زمان دوباره ببینی و خوشت بیاد لزوما به معنی قدر بودن فیلم ساز و فیلمش نیست. و اینکه ان شاءالله اگر چند سال بعد فیلمهای قبادی و پناهی به اندازه امروز بحث برانگیز نبود، حتما به این مفهوم نیست که اون ها هنرمندان ماندگاری نیستند ، بر عکس اگر بود خیلی آدم های تواناو خلاقی اند. حرف من اینه که معیاری که شما پیش کشیدید خیلی هم میزان عادلانه ای نیست.توانایی یه اثر هنر در اثر گذاری بر مخاطب به جز خود اثر به خیلی عوامل و فاکتورهای دیگه بستگی داره که شما در بحث تون و در مورد بخصوص مقایسه آثار کیارستمی و دیگران اون ها رو لحاظ نکردید. ضمن اینکه به این مطلب اذعان دارم که آثار کیارستمی خیلی وقت ها بسیار فراتر از بستر اجتماعی سیاسی و حتی تاریخی ای که فیلم ساز توش قرار گرفته، بوده و شاید یه جورایی بشه گفت در بافت زمینه ای بسیار گسترده تری خلق شده و به کمانم منظور شما هم تأکید بر همین نکته بوده باشه!

خس و ... گفت...

(سلام.من از خانمها و آقایون عزیز می خوام که به این بحث یا بهتر بگم به این شیوه ی بحث خاتمه بدند.وقتی صحبت از«کیارستمی»و«قبادی»میشه آدم فکر می کنه که وارد یک بحث روشنفکرانه شده.اما خودتون قضاوت کنید!این شیوه‌ای متمدنانه است؟.دو نفر بر سر موضوعی اختلاف دارن،ما می خوایم وارد این گفتگو بشیم.خب بهتر نیست نظرمون رو راجع به موضوع بیان کنیم نه دو طرف موضوع؟.دوستی،«کیارستمی»رو انسانی بی تعهد می دونه،دیگری«قبادی»را هوچی‌گر می‌خونه.ما وارد بحث روانکاوی شخصیت این دو فرد نشدیم!ما بهتره نظرمون رو درباره‌ی هنر متعهد و هنرمند ﻣﺴﺌول بگیم نه ناسزا به دو هنرمند بزرگ و عزیز کشورمون.من«طعم گیلاس»رو با لذت به نظاره میشینم و از تماشای«نیوه مانگ»حظ می کنم و در عین حال نظر خودم رو راجع به موضوع دارم.دوستان!تخریب چهره و شخصیت کار ما نیست.ما متمدن هستیم.)

خس و ... گفت...

(سلام.من از خانمها و آقایون عزیز می خوام که به این بحث یا بهتر بگم به این شیوه ی بحث خاتمه بدند.وقتی صحبت از«کیارستمی»و«قبادی»میشه آدم فکر می کنه که وارد یک بحث روشنفکرانه شده.اما خودتون قضاوت کنید!این شیوه‌ای متمدنانه است؟.دو نفر بر سر موضوعی اختلاف دارن،ما می خوایم وارد این گفتگو بشیم.خب بهتر نیست نظرمون رو راجع به موضوع بیان کنیم نه دو طرف موضوع؟.دوستی،«کیارستمی»رو انسانی بی تعهد می دونه،دیگری«قبادی»را هوچی‌گر می‌خونه.ما وارد بحث روانکاوی شخصیت این دو فرد نشدیم!ما بهتره نظرمون رو درباره‌ی هنر متعهد و هنرمند ﻣﺴﺌول بگیم نه ناسزا به دو هنرمند بزرگ و عزیز کشورمون.من«طعم گیلاس»رو با لذت به نظاره میشینم و از تماشای«نیوه مانگ»حظ می کنم و در عین حال نظر خودم رو راجع به موضوع دارم.دوستان!تخریب چهره و شخصیت کار ما نیست.ما متمدن هستیم.)

زيتون گفت...

خوندن نظرات هر دو طرف برام جالب بود. اما زمان ثابت می کنه که حق با کی بوده. (شاید هم با دو طرف. هر کسی از دید خودش)

ناشناس گفت...

به همه کسانی که کیارستمی رو به بی تفاوتی محکوم می کنند پیشنهاد می کنم یک بار دیگه فیلم ده رو ببینند.مگه میشه کسی رو که 8سال پیش(وقتی اکثر ما مردم و هنرمندان ما ذر خواب خرگوشی بودیم و بودند)اون دیدگاه رو عرضه کرد به بی تفاوتی محکوم کرد؟!
حرف های امروز ما رو کیارستمی سالها قبل گفته!!!

ناشناس گفت...

الان زمونه ای شده که کسی نمی تونه سکوت معنا دار کنه و انتظار داشته باشه آدم ها ازش برداشت های متفاوت کنند. منظورم جریانات اخیره که جایی واسه اینجور اداها نمی ذاره .
من شخصا کلاهم رو واسه آدم هایی مثل شجریان از سر برمی دارم
البته به نشانه احترام

Unknown گفت...

من یه چند وقتیه از ایران دورم و می خواستم تلفنی در باره ی این موضوع از یکی از دوستام سوال کنم. ممنون واقعن. تمام قضیه در نامه ی اول قبادی کاملن مشهوده. کیارستمی اروم دستش رو گرفته کشیده کنار بهش گفنه از فیلمت خوشم نیومده. این عوضش جار و جنجال راه انداخته و نامه سر کشاده داده. امروز من یه کلمه جدید یاد گرفتم. kulturduenkel خودتون بگردید ببینید معنی ش به آلمانی چی میشه...

سعيد گفت...

سلام رضاي عزيز
احمدرضا احمدي در مستندي كه ناصر صفاريان در موردش ساخته ميگه من وارد عرصه سياسنت نشدم چون ظرفيت خودم رو ميشناسم
من آدمي ام كه با يه پس گردني به همه چيز اعتراف مي كنم و همه رو لو ميدم
اين در مورد كيارستمي هم صدق مي كنه كيارستمي نه در سينماش نه در زندگيش آدم معترضي نبوده و نميشه از كسي انتقاد كني كه چرا شجاع نيستي
و البته قبادي و پناهي هم حق دارند به كيارستمي به عنوان شناخته شده ترين فيلمساز ايراني اعتراض كنند كه چرا سكوت كرده

ناشناس گفت...

و اینهم پاسخ کیارستمی به نامه قبادی
http://www.radiofarda.com/content/f35_Kiarostami_Ghobadi/1884766.html

محمد گفت...

سلام
به نظر شما باید با محمد رضا اصلانی جه کار کرد؟
کاری به فیلماش ندارم.
با خودش جی کار باید کرد؟
جدا میگم .

محمد گفت...

سلام
به نظر شما باید با محمد رضا اصلانی جه کار کرد؟
کاری به فیلماش ندارم.
با خودش جی کار باید کرد؟
جدا میگم .

ناشناس گفت...

پاسخ قبادی به جوابیه کیارستمی را در اینجا بخوانید:
http://www.radiofarda.com/content/f35_Qobadi_Kiarostami/1893243.html

سید مرتضی گفت...

من کم کم دارم برای بر و بچه های "و مستند" نگران می شم. نه اینجا رو به روز می کنن، نه سایت رو راه می اندازن، نه خبری، نه چیزی!

ناشناس گفت...

رضا جان ما ایرانی ها عادت عجیبی داریم به هرس کردن سرهایی که به نظرمون خیلی بلندن خیلی بلندتر از خودمون. چه می شود کرد. قبادی هم حافظه کوتاه مدتی داره انگار و یادش رفته کی باعث شده به اینجا برسه

Mostafa گفت...

سلام. مطلب زیبایی بود. مشتری شدیم رضای عزیز. البته من خودم فارغ از نظر نیستم. اما نظرم بماند برای خودم.
به ما هم سر بزن.

Unknown گفت...

آقا کجایی؟