۸.۸.۸۸

تاملاتی در باب گودر

اخطار : این یادداشت کمی افراط می کند، مراقب باشید.
گودر (همان گوگل ریدر) حالا جزئی ثابت از زندگی روزانه من است ... آن چنان به گودر عادت کرده ام که نمی دانم قبل از آن چگونه اینترنت گردی می کرده ام. در آنجا دوستان بسیاری دارم که می روم ببینم امروز چه دنیایی از سرشان گذشته. در آنجا کوهی از اخبار خوب و بد در انتظار من است. انگار که گودر رویای مشترک تمام خبرخوانان حرفه ای دنیا .... اما کمی صبر کنید .... آیا ما خبرخوان های حرفه ای بوده ایم که گودر آرزویمان را برآورده ساخت یا گودر است که ما را واداشته تا آن همه اخبار ریز و درشت را بخوانیم؟ .... شاید هم ما در دورانی به سر می بریم که نیاز دوباره و تازه مان به «خبر» و «سند» و البته نیاز به مدیریت آنها،جزئی ضروری از آن است؟

اگر می خواهید شگفتی هنوز تر و تازه ی ما کارمندان گودر را از این اختراع سرزمین گوگلی ها بدانید به میزان یادداشتهایی توجه کنید که درباره خود گودر در گوگل ریدر به اشتراک گذاشته می شود. بسیاری از این یادداشت ها حاکی از رضایت و لذت والای کاربران است از این خبرخوان، اما خیلی از آن ها نیز حاوی تذکراتی اند در باب این که سرانجام گودر همه مان را خواهد بلعید و این که باید مراقب این اتلاف وقت عظیم مان باشیم. حتی بعضی می نویسند که می دانند گودر چیز بیهوده ای است اما نمی توانند از آن دل بکنند.

من نیز اعتراف می کنم که به راستی این خبرخوان لعنتی بعضی روزها جز اتلاف وقت چیزی برایم نداشته است. گاهی بعد از ساعتها ولگردی در آن، حتی قادر نیستم یک خبر از خبرهایی که خوانده ام را به یاد بیاورم. دوست ظریفی میزان چیزهایی که در مدت یک هفته در گودر خوانده بود را جمع کرده و بعد با یک محاسبه کوچک دریافته بود که به جای آن همه، می توانسته کتاب قطوری مانند جامعه شناسی آنتونی گیدنز را بخواند. خب آیا ارزشش را دارد؟

معتقدم اتلاف وقت کردن بیشتر به حال و احوال ما بستگی دارد تا ذات یک رسانه. باید قبول کنیم که می شد و می شود همین وقت کشی را پای تلوزیون یا بازی های مجازی نیز انجام داد. خیلی از غرغرهای ما درباره اینترنت و گودر، هشدارهای کسانی را به یاد می آورد که در شروع شیوع تب استفاده از مبایل،تذکارهایی می دادند مبنی بر این که استفاده معتادوار از این وسیله به خصوص نزد نسل جوان، نگران کننده است. نتیجه چه شد؟ مبایل ها، به خصوص در ایران، به قوی ترین ابزار خودبیانگری و به قسمتی از هویت آدمها تبدیل شدند و نیز با پیشرفت های تکنولوژیک، از یک وسیله ارتباطی صرف خارج شدند و به ابزار چند منظوره شخصی بدل گشتند و محتویات چندرسانه ای آنها نسل خاصی را پرورش داد که حالا با احترام تمام از جانب اهل فن، به شهروندان خبرنگار شهره اند. هر ابزار جدیدی، اگر واقعا از جنس نیازهای روزگار باشد جای خودش را باز می کند و فرهنگ خاص خودش را بنا می گذارد. بهتر است به جای آن که فقط روی ضعف ابزارهای ارتباطی نوین پافشاری کنیم، مزیتهای منحصر بفردشان را نیز دریابیم.

درست است که گودر مثلا روی عادات پراکنده خوانی و اسکن کردن و سرسری خواندن مطالب تاثیر می گذارد اما آیا قواعد و شکل گفتمان خاص خودش را بنا نمی گذارد؟ گودر برای من جایی است که مخاطبان و نگاه خاص آنان و چینش و گزینش های شان مهمتر از خود مطالب و نگاه نویسندگان آن مطالب است. گودر جایی است که شما با انتخاب یک خبر،یک یادداشت و یا عکس و البته نوشتن کامنتی کوچک برآن،سلیقه خاص و منحصر به فردتان را بروز می دهید. اصلا گاهی ما فقط یک خبر را می خوانیم چون فلان دوستمان آن را گزینش کرده که آدم حسابی است و معمولا پرت نمی رود و سلیقه اش مورد قبول ماست. اجازه دهید کمی اغراق کنم و بگویم کانسپت گودر برای من آن نوع آفرینشی را در بر دارد که مارسل دوشان باب اش کرد : نامیدن آفریدن است! وقتی شما یک یادداشت کوچک بر روی خبری خاص می گذارید مرا وا می دارید که آن را از زاویه نگاهی که برای شما مهم بوده بخوانم و آن خبر دیگر همان خبر قبلی نیست.

در گودر مخاطبان برای مخاطبان می نویسند. دنیای گودر کولاژی است توامان از جهان رسمی و غیر رسمی. در آنجا جهان غیررسمی حتی گاهی مهمتر از اخبار جریان مسلط است. گاهی یک خط یاداشت شخصی، ارزشی همپای خبری فوری و داغ می یابد. در گودر این ماییم که «سرخط خبرها» را شکل می دهیم. مای مخاطب مهم ایم چرا که مختاریم تیتر ها را پس بزنیم. بد و بیراه بنویسیم به صاحب خبر، یا لایک و بوسه باران کنیم نویسنده ی گمنامی را. آیا قدرت مخاطب، ذات خرده رسانه های نوظهور نیست؟

جهان گودر دنیاهای موازی بسیاری در خود دارد. شما می توانید وارد گوشه ای از ذهن یک دانش آموز، یک فیلسوف و یا یک مکانیک بشوید و از انتخاب های روزمره و یا سیاسی شان آگاه شوید. شما می توانید ببینید که مخالفان تان چه طور چیزهایی را دنبال می کنند و گاهی از شباهت های تان یکه بخورید. حتی شاید بشود رد خرده فرهنگ های مختلف را نیز در فید خوانها دنبال و مطالعه کرد. مورد مشخص و بارزش برای خود من در همین چند ماه اخیر، میزان مشارکت فعال ایرانیان مهاجر بوده است. بسیاری از مهاجرانی که وبلاگ نمی نوشتند اکنون از این طریق ارتباط برقرار می کنند و شما می توانید با دنبال کردن اخباری که به اشتراک می گذارند و نیز یادداشت های کوتاه و بلندشان به درکی نسبی از احساسات و نگاه شان برسید. دنیای کوچک زیبایی شده. این طور نیست؟
یادداشتهای احتمالا مرتبط

3 نظرات:

خوابگرد گفت...

بر پدیده‌‌ای بس درنگیدنی دست گذاشته‌ای. اگر اینترنت، نوید دموکراسی در «نوشتن» را به همگان داد، گودر، برآیندِ کامل‌نمایی ست از این روند که یک پا در فن دارد و پای دیگر در مفاهیم انسانی.

ناشناس گفت...

دنیای کوچک زیبایی شده. این طور نیست؟

نثر ساده , روان و صریح وبلاگهاست که من رو جذب می کنه... مثل نثر شما ...
تو وبلاگها میشه آدمهایی رو دید که هیچ جای دیگه زندگیت نمی بینیشون !

آدمهای صادق و بی پروا
...

ناشناس گفت...

آدرس راحتترش Goder.ir هست.