۲۳.۱.۸۸


بالاخره ساخت فیلمی را که مدت ها بود به تعویق می افتاد شروع کردم .... اولین بار تقریبا پنج سال پیش بود که مقدمات اش را فراهم کردم،اما نتوانستم خودم را راضی کنم که بسازمش.سال گذشته بعد از یک ماه پیش تولید و کار شبانه روزی نگارش فیلمنامه،درست یک هفته مانده به فیلمبرداری همه چیز به هم ریخت.و سر انجام امسال شروع کردمش و حالا خیلی تفاوت کرده .... فهمیده ام که باید در طول چند سال بسازمش و خوشحالم که این گونه سال جدیدم را شروع کرده ام.این فیلم نیز درباره شهر مادریم است که همواره به طرز عجیبی دوری از آن برایم دوره های خلاقیت و افسردگی داشته.فیلمی درباره حال و گذشته من و دوستانم در این شهر.
سال گذشته برایم پر بود از چیزهای خوب و بدی که سی ساله شدنم همه شان را غریب تر جلوه می داد.ولی بدها را جا می گذارم و با یادآوری اتفاق های خوبش ،امید بیشتری برای سال پیش روی ام گرد می آورم : اول از همه سیگار را ترک کردم که برای من فتح بزرگی بود ! گرچه هنوز با سیگاری خاموش بر لب می نویسم و کار می کنم .نوشتن این بلاگ را شروع کردم و مقاله نویسی را خیلی جدی تر گرفتم که تجربه شیرینی بود و باعث شد ذهن مرتب تری پیدا کنم.با عکاسی عمیق تر از گذشته درگیر شدم و شش ماه دوم سال کلا به عکاسی گذشت که در هم آمیختن اش با علایق دیگرم،قرار است اردیبهشت امسال به یک تجربه شهری جدید بیانجامد که حتما درباره اش خواهم نوشت.

پیوست:سال جدید است و ستونی تازه در شنبه های روزنامه اعتماد ملی خواهم نوشت.

1 نظرات:

گوج گنو گفت...

سلام با آرزوی موفقیت برای شما
وآرزوی ساختن فیلمهای خوب