۳۰.۱.۸۸

صنعتگر شورشی


در عصر یکی از روزهای سال گذشته که سرخوش و بی هدف در طبقه دوم نشر چشمه مشغول ولگردی بین کتاب های سینمایی بودم،به کتابی با روی جلد و عنوانی بسیار شلخته و بی سلیقه برخوردم که متعلق به ناشر و مترجمی بود که نمی شناختمشان.این کتاب با عنوان طولانی "چگونه صد فیلم در هالیوود ساختم و هرگز پشیزی از دست ندادم" با آن کولاژ خام دستانه روی جلدش انگار از میان کتاب های دهه چهل به سی و چند سال جلوتر پرتاب شده بود.تنها چیزی که باعث شد تا آن را به انبوه کتاب های نخوانده کتابخانه ام اضافه اش کنم نام "راجر کورمن" بود.من زندگی نامه ها را هیچ وقت معطلشان نمی کنم اما تا یک سال بعد من و این کتاب از همدیگر خبری نگرفتیم و خیلی اتفاقی نوروز امسال دوباره به هم رسیدیم و باید بگویم که این زندگی نامه جذاب به راستی تعطیلات بی رمق مرا گرم کرد.در یک جستجوی کوتاه اینترنتی دریافتم که ترجمه این کتاب پیشنهاد آقای معززی نیا به خانم مریم امینی برای انتشاراتی نو پا به نام "میعاد شکوفه ها" بوده است.من که ممنون هر دوی این دوستان نادیده گرامی هستم و اما این ها را می نویسم برای آشنایی مختصر کسانی که کورمن را نمی شناسند و تبلیغی برای آنهایی که خدمت جناب کورمن و فیلم های شان ارادت دارند ولی این کتاب که احتمالا پخش خوبی نداشته را تا به حال ندیده اند.
این خودزندگی نامه صریح و بی پرده به فراز و نشیب های زندگی یکی از بزرگترین و فعال ترین تهیه کنندگان مستقل هالیوود می پردازد.کتاب درست مانند فیلم های راجر کورمن تند و سریع است و او بی هیچ اضافه گویی،حضورش به عنوان یک شورشی ضد جریان در سیستم پرقدرت هالیوود را واشکافی می کند.راجر کورمن به عنوان فیلمساز بیش از پنجاه فیلم و به عنوان تهیه کننده بیش از دویست و پنجاه فیلم در کمپانی شخصی اش تولید و توزیع کرده،اما با این حال همواره در حاشیه صنعت عظیم فیلمسازی هالیوودی باقی مانده است.او که ملقب به سلطان فیلمسازان "بی" است ، در طول دوران کاری اش آموخت چگونه با بودجه هایی بسیار اندک و زمانبندی های سریع و تیمی کوچک و داستانی که متشکل از جذابیت های روز و اندکی خشونت و سرگرمی بود،فیلم هایی ساده و پرطرفدار بسازد.او به هالیوود بزرگ پشت کرد تا فیلم های کوچک اما پرمنفعت خودش را فارغ از دخالت ها و بوروکراسی دست و پاگیر استودیوهایشان بسازد و همین یکدندگی و جسارتش برای او اعتبار فراوانی ابتدا در اروپا و سرانجام در آمریکا به همراه آورد و استودیوی فیلمسازی اش را به نوعی معبد سینمایی برای دانشجویان و عشاق با استعداد سینما مبدل ساخت.به گفته خودش :«کسب اعتبار کورمنی در میان استودیوهای کوچک،کوتاه ترین مسیر به سمت استودیوهای بزرگ بود».
بسیاری از سینماگران مستقلی که در دهه هفتاد به شهرت رسیدند برای اولین بار از استودیو – مدرسه ی او فارغ التحصیل شدند.مارتین اسکورسیزی،فورد کاپولا،جاناتان دمی،جک نیکلسون و دنیس هاپر،از جمله کسانی بودند که راجر کورمن به آنها پر و بال تجربه کردن داد و روش فیلمسازی چریکی منحصر به فردش را بهشان آموخت.او با طنز خاص خودش توضیح می دهد که یکی از معروفترین فیلم هایش را با نام "مغازه کوچک وحشت" که بعد ها بار ها از روی آن به شکل های مختلفی اقتباس شد،تنها در نتیجه یک شرط بندی و در مدت دو روز و یک شب و با بودجه سی و پنج هزار دلار ساخته است.
این کتاب همچون طرح های بسیاری از فیلم های کورمنی یکی دیگر از آن ماجراهای جذاب بیرون زدن یک فرد از میان سیستم است.حکایت مبارزه و شیوه شخصی آدم های حاشیه ای.خواندن این کتاب برای دست اندرکاران صنعت سینمای کوچک و پرتوهم ما بسیار مفید است.این یادداشت را با نقل قولی از کورمن به پایان می برم که حالا هر شب قبل از خواب در سرم زمزمه اش می کنم:« در مورد خودم،هرگز فکر نمی کردم که در کار پدید آوردن هنر بزرگی هستم.احساسم این بود که به عنوان یک صنعتگر کار می کنم،و اگر از خلال نوعی صنعتگری تمام و کمال،چیزی متعالی پدید می آمد و بارقه ای از هنر ظاهر می شد،جای خوشحالی بود.اما هنوز در گیر مشکلات فیلم های ارزان قیمت و زمانبندی های پرشتاب بودم. هنر چیزی نبود که من آگاهانه خواهان آن باشم.کار من این بود که صنعتگر خوبی باشم »
یادداشت های روزنامه اعتماد ملی . یک

0 نظرات: