۳۰.۱۱.۸۷

درباره تلوزیون


من عاشق کتابگردی و ولگردی در کتابفروشی ها و فضاهای شلوغ جلوی دکه های مطبوعاتی ام.عاشق این که در این گشت زنی های بی هدف چیز های نابی کشف کنم که تا مدت ها آدم را کله پا کنند و خب می دانید که ... همیشه پا نمی دهد! اما دیروز کتابی خریده ام که تا نیمه شب نگاهم داشت و صبح زودهنگام امروز،وادارم کرد که بیدار شوم و این پست نصفه نیمه را برایتان بگذارم. «درباره تلوزیون و سلطه ژورنالیسم» کتابی است از ژان بوردیو،با ترجمه دکتر ناصر فکوهی که با اندیشه ای انتقادی در پی تحلیل ساز و کارهای سلطه تلوزیون به عنوان رسانه برتر زمانه ما و سانسورهای نامحسوس اش و مهمتر از همه اندیشه خطرناک عام گرایی اش و جلب حداکثر مخاطب است.اگر شما نیز مانند من به حوزه رسانه ها و مباحث مطالعاتی شان علاقه مند باشید،پیشاپیش داوری خواهید کرد که هیچ کدام این ها مسایل نویی در نقد رسانه ها نیستند.اما بی شک دید نافذ و تحلیل های چند سویه بوردیو و رویکردش در این کتاب،که در واقع یک برنامه تلوزیونی بوده است!شما را مشتری خواهد ساخت.جای چنین تحلیل های واقع گرایانه ای در کشور ما به راستی خالی است و باید چنین ترجمه هایی را با جان دل نوشید و بر دکتر فکوهی و ناشرش (نشر آشیان) با این انتخابشان درود فرستاد.و اما قسمتی از کتاب (سعی شده همه جور تبلیغی برای تشویق شما به ابتیاع این کتاب صورت گرفته شده باشد!) :
«برکلی می گفت:بودن یعنی دریافت شدن.برای برخی از فیلسوفان ما(و همچنین نویسندگان ما) بودن یعنی "دریافت شدن به وسیله ژورنالیست"،یا به اصطلاح رایج،ژورنالیست نظر خوبی نسبت به ما داشته باشد .... واضح است که چنین نویسندگانی،برای زیستن در تداوم،تنها باید بر آثار خود تکیه زنند و تا جایی که امکان دارد،بیشتر در صحنه تلوزیون حاضر شوند و برای این کار نیز باید در فواصل منظمی،کتاب های کم حجمی بنویسند.کتاب هایی که به قول ژیل دلوز،کار کرد اصلی شان،امکان حضور آن نویسندگان در تلوزیون به بهانه انتشار کتابشان است.بدین ترتیب است که صفحه تلوزیون به نوعی آینه خودشیفتگی شده است»

2 نظرات:

Mostafa گفت...

بوردیو این روزها خیلی تو بورسه (ژورنالیسم مخفی یا غیررسمی در ایران خودش پدیده‌یی است.) و داشتم دنبال یه بهانه می‌گشتم تا کتابی ازو بخوانم. مرسی که این بهانه را بهم دادی به‌خصوص که بهان‌اش فکوهی هم داره!

ناشناس گفت...

ببخشید که این قدر دیر جواب دادم. این چند وقته حسابی درگیر کار و تدیون و این جور مسخره بازی ها بودم.جشنوراه هم درت و درمان نتوانستم بروم.

یادداشت یزدانیان را من هم خواندم. خیلی خوب بود. پایه ام کتاب بوردیو را بگیرم. فکر کنم از خواندنش خوشم بیاید