۲۷.۱۱.۸۷

درباره داوری

در قضاوت کردن چیزی از قضاوت شدن است.

هر آن چیزی که درباره فیلم "درباره الی" در ذهنم مانده در این مثل نمی دانم کجایی به خوبی آشکار است.بر خلاف بسیاری از دوستان و همکارانم،این فیلم اصغر فرهادی را که دوستش می دارم،دوست نداشتم.گویا خودش جایی گفته که شخصیت اصلی فیلمش "اخلاق" است.اما به گمان من بیش از هر چیز این قصه ای است درباره "داوری" و "داوری کردن" و نمی توانم بپذیرم فیلمی که پایه اش را این گونه بنا گذاشته باشد فاکت های اش را از من و شما پنهان کند.ابهام تنها چیزی بود که این داستان بی نیاز به آن می توانست سربلند باشد و به راهش ادامه دهد.دوست داران این فیلم چنان ابهام بیهوده اش را چماق می کنند که گویی ابهام می تواند به تنهایی فیلمی را هنری و یا مدرن سازد.بگذارید یک مثال به ظاهر بی ربط بیاورم:فیلم "دوازده" میخاییلکوف نیز درباره "داوری" است و اتفاقا با داوری و بحث بر سر ماجرای قتلی مبهم،دست به کار پوست کندن از شخصیت های فیلمش می شود و روحیات آنان و حال و هوای واقعی روسیه معاصر را لخت و عریان پیش چشمان مان می گذارد.فیلم درباره الی نیز قرار نیست درباره الی باشد و ما با دیدن قضاوت هایی درباره او،می خواهیم به خیلی چیزهای دیگر از آدم های داستان برسیم.اما در پایان فیلم،شما چه چیزی بیشتر از ابتدایش از کاراکترها می دانید؟بدتر از این ها،دیدگاه های بیرون از فیلم اند که به زور می خواهند بگویند:این فیلمی درباره طبقه متوسط گناهکار ایرانی است.باید پرسید این حکم ساده انگارانه از کجا آمده و چه کسی مشخص کرده که طبقه متوسط ما گناهکار است؟
روز به روز قدر فیلم های مهرجویی (حتی فیلم پر ایرادی مثل سنتوری) را بیشتر می دانم.او نیز مانند بسیاری از بزرگان قصه گو،شخصیت هایش را خوار نمی شمارد و فیلم هایی نمی سازد که شخصیتشان "اخلاق" باشند بلکه فیلم هایی "درباره اخلاق" می سازد و آدم های خوب و بدش را مستقیم با ما رویرو می کند.

0 نظرات: