۱۰.۱۱.۸۷

برخیز با مادر و خواهرانت آواز بخوان


می گویند سینمای مستند صدای آدم های بی صداست و از آن آدمهای ساده و حاشیه ای است.فیلم مستند "طرقه" اثر آقای محمد حسن دامن زن که در جشنواره سینما حقیقت امسال نیز،در بین داوران و مستند بازان با استقبال روبرو شد و طرفداران خاص خودش را پیدا کرد،بهترین مثال برای این ایده است.به لطف این مستند ساده و بی ادعا که به ثبت زندگی چهار زن نوازنده در خراسان شمالی پرداخته است ما دوباره می توانیم شاهد هنری ناب و وحشی و درگیر با زندگی باشیم که روز به روز زیر بار کج سلیقگی ها و ادا و اطوار های از مد افتاده رسانه های مان خفه می شود.من خوشحالم که عصر یک روز تعطیل می توانم کانال تلوزیونم را از روی چهچه ای پرافاده و دروغین به زخمه زنی دستی رنجور بر سازی ساده بگردانم و ته مانده ایمانم به سنت های کشورم را از دست ندهم.سنت ما گوشه های غریبه زیبایی دارد و کارگردانی خوب آقای دامن زن بی آنکه بخواهد با اگزوتیک زندگی ابتدایی و فقر سیاه این زنان و خانواده های شان ما را مرعوب کند،بیشتر از هر چیز با رنجی انسانی روبرویمان می سازد که برای لحظه ای امید و شور در تکاپوست.گرچه فیلم با خساست در دادن اطلاعاتی ساده و اولیه از جغرافیای زندگی و کار این زنان،بیننده را با مشکل روبرو می سازد اما همین ویژگی در اطلاعات دادن از شخصیت های اصلی،به یکی از جذابیت های ساختاری این مستند تبدیل می شود.فیلم با روایت های موازی از نوازندگی و گفتگوی چهار زن نوازنده و آوازه خوان پیش می رود و آرام آرام ما را در جریان زندگی های خیانت دیده و حسرت ها و شکوه های شان قرار می دهد و هر بار گوشه ای از زندگی آنان را جلو می برد.گوشه های سیاهی که عموما زیر سایه قدرت مردسالارانه پدران و شوهرانشان سر خم کرده و تنها در آوازهایشان مجال بروز دارد.خراسان شمالی و شهر قوچان یکی از مراکز اصلی بخشی های ایران بوده است و حالا در غیاب بزرگترین مردان بخشی کشورمان که تازه در خاک شده اند،پنجه زنی های این زنان خودآموخته حسرت عجیبی بر دل می افکند و انعکاسی کنایی می یابد.
مدتهاست که در تمام دنیا،تلوزیون به درستی به مکان اصلی نمایش فیلم های مستند تبدیل شده و البته مانند هر جریان حاکم و اصلی ای آفت های خودش را نیز در پی دارد.جداول قرص زمان بندی شبکه ها،تمام فیلم هایی که امید به جواب مثبت آن ها را دارند،مجبور به پیروی از زمان بندی مشترکی می سازد و این به خیلی از فیلم ها همچون "طرقه" ضربه هایی می زند و گاه آنها را در پیچ پایانی از نفس می اندازد.طراحی ساختار این مستند تاب زمان پنجاه و دودقیقه ای اش را نمی آورد و در دقایق آخر بی رمق به دام تکرار می افتد.بهترین راه برای فرار از این مشکل رفتن به سمت شخصیت پردازی هووی یکی از کاراکتر های اصلی بود که جا به جای فیلم او را می بینیم و آوازش را می شنویم و متاسفانه به جای این،فیلم مسیر تصویر سازی غیر هم جنسی را در پیش می گیرد و تصویر او را به عنوان یک رقیب مزاحم کلیشه ای تشدید می کند و ما را از شخصیت واقعی و انسانی او و درد هایش دور می کند.اگر فیلمساز می توانست این شخصیت را نیز به چنگ بیاورد به پایان بندی موثرتری دست می یافت.تلوزیون ملی ما باید این فیلم ها و طرفداران آنان را دریابد و قدر بدارد و درک کند که همدلی با این فیلم ها،تشنگی ماست برای تصاویر واقعی کشورمان.تلوزیون ما به چنین فیلم های بی تکلفی نیاز مند است که خوب می بینند و می شنوند.

0 نظرات: