۱۳.۸.۸۷

شورش علیه کیفیت

معرفی فیلم صندلی


هفته گذشته شهر تهران به بهانه جشنواره سینما-حقیقت،میزبان یکی از بزرگترین کارگردانان آمریکا بود."ریچارد لیکاک" کارگردان افسانه ای سینمای مستند،در سن هشتادو هشت سالگی به ایران آمده بود تا در برنامه بزرگداشت اش در این جشنواره شرکت کند. این فیلم ساز و فیلم بردار آمریکایی یکی از کسانی است که سهم برجسته ای درگسترش جنبش نوین سینمای مستندامریکا در سال های شصت و هفتاد داشتند.جنبشی که به «سینمای مستقیم» شهره شد و دامنه تاثیراتش حتی سینمای داستانی را نیز در بر گرفت.ریچارد لیکاک به همراه همکار مشهور دیگرش "د.آ. پنه بیکر" ،ملقب به پدر مستندهای راک ،در اوایل سال های شصت و همزمان با رواج دستگاه های سبک فیلمبرداری و اختراع صدای همگاه،به کمپانی فیلمسازی "رابرت درو" پیوستند و به همراه او فیلم های به یاد ماندنی ای خلق کردند.اغلب به سبب همین کار گروهی تشخیص فیلم های آنان از یکدیگر کاری دشوار است.لیکاک که فارغ التحصیل رشته فیزیک بود،در ساخت دوربین های جدید و اختراع دستگاه ضبط صدایی که جدا از دوربین قادر به ضبط باشد نیز نقش داشت.این ابزار جدید،بال و پری برای پروازهای رها تر به سینمای مستند بخشید و این کارگردانان را از شر استودیو و روابط دست و پا گیر آن آزاد ساخت.برای جنبش سینمای مستقیم که در واقع همچون موج نوی فرانسه،شورشی علیه کیفیت بود، ثبت عینی وقایع بدون دخالت کارگردان و عوامل فنی،ویژگی بسیار مهمی بود.آنان با کم ترین ابزارهای فنی و با دوربین روی دست به ثبت رخدادها می پرداختند و قصدشان ثبت درام زندگی انسانی،بدون فیلم نامه و یا صحنه آرایی و نورپردازی های مصنوعی بود و به قول لیکاک؛فیلمسازی را نوعی مکاشفه می دانستند و نه قصه گویی.آنان خود را ناظرانی می دیدند که بدون دخالتی در ماجرای جلوی دوربین به ثبت آن می پرداختند.ایده عینیت و ضبط بی طرفانه واقعیت در سینمای مستند در دوره های مختلف تاریخ سینما بارها با شک و تردید روبرو شده و یکی از درخشان ترین تحلیل ها در باب این مسئله را می توانید در کتاب "هنر سینما"ی بوردول و تامپسون و در فصل تحلیل فیلم "دبیرستان" بیابید.اما من در این یادداشت کوتاه بیشتر در پی آنم تا با معرفی فیلم "صندلی" و توصیف این مستند شما را با سینمایی آشنا سازم که سنت های آن در نهایت به خلق فیلمسازی دیجیتال و آزادی های بی حد و مرزش انجامید.فیلم صندلی که عنوان کارگردانی رابرت درو را بر پیشانی خود دارد،مانند بسیاری از فیلم های کمپانی او،به عنوان کاری گروهی تعریف و کارگردانی شد و نمی توان میزان همکاری پنه بیکر و لیکاک از درو را در این فیلم مشخص نمود.این فیلم درباره تلاش دو وکیل در ایالت ایلی نویز است که برای کاهش کیفر اعدام یک مجرم سیاهپوست با صندلی الکتریکی،به جنگ با دادگاه برمی خیزند.بیشترین تمرکز فیلم بر روی تلاش های وکیلی جوان و آرمانگرا به نام "دونالد مور" است که دفاع از پرونده "پل کرامپ" قاتل را بدون دریافت هیچ هزینه ای به عهده گرفته است تا با اعاده حیثیت از او بتواند جانش را از مرگ برهاند.او معتقد است که کرامپ در مدت هفت سال حبس خود به انسانی دیگر تبدیل گردیده و اصلاح رفتارهای او از جانب تمام زندان بانان نیز تایید شده است.گرچه لیکاک معتقد به کشف است تا داستان گویی،اما ماجرای این فیلم از چنان تعلیقی برخوردار است که هنگام تماشای آن گویی در مقابل یک فیلم دادگاهی پرهیجان و متعلق سینمای داستان پرداز قرار دارید.دوربین بی آرام و قرار لیکاک و پنه بیکر در مدت پنج روز باقی مانده به نتیجه دادگاه،شخصیت ها را دنبال کرده است و فیلم به خصوص بر رفتارهای نمایشگرانه دونالد مور و شخصیت جذاب او تاکید دارد (صحنه های مربوط به او را لیکاک فیلمبرداری کرده)که با هر بارقه امیدی به گریه می افتد و با هر خبر ناامید کننده ای مستاصل در صندلی اش مچاله می شود.فیلمسازان به سبک سینمای مشاهده گر و با فیلمبرداری سیاه و سفید و دوربین روی دست نماهای ساده اما بسیار موثری را در کنار هم ثبت می کنند:در زندان پل کرامپ نا امیدانه به همراه ویراستارش بر روی آخرین تغیرات رمان زندگی نامه ای خود کار می کند.رییس زندان و نگهبانان مشغول تعمیر صندلی الکتریکی هستند و مراسم را تمرین می کنند و دادستان پرونده با خیال راحت به بازی گلفش مشغول است،چرا که می داند برای پیروزی در این پرونده به معجزه نیازی ندارد.و همچنین فیلم شامل یک صحنه دفاع طولانی و نفس گیر در دادگاه است که توسط پنه بیکر فیلمبرداری و کارگردانی شده است.در نهایت کرامپ دقایقی قبل از اعدام ،توسط حکم فرماندار بخشوده میشود و یکی از لحظات به یاد ماندنی این سینما خلق می شود.خبرنگاران او را دوره کرده اند و می خواهند چیزی بگوید. اما کرامپ نمی تواند حرف بزند و از آنان دور می شود.این فیلم یکی از بهترین نمونه های تحقق آرمان های سینماگران سینمای مستقیم است و گرچه تدوین همچنان نقش بسیار تعیین کننده و حتی دخالت کننده ای در آن دارد اما طرز به کارگیری دوربین و دید سینمایی کارگردانان در فیلم به این گفته خودشان بسیار نزدیک است که :"بدون فیلمنامه ، بدون تمرین... برای اولین بار دوربین به جای انسان نشسته است".




آبان هشتاد وهفت
محصول کمپانی فیلمسازی رابرت درو
1963

0 نظرات: