۱۳.۸.۸۷

باغ وحش انسانی

معرفی فیلم باغ وحش



برت هانسترا مستند ساز پرآوازه هلندی از جمله فیلم سازان نسل پس از جنگ جهانی دوم بود که به علت شرایط دشوار فیلمسازی در آن دوران به ساخت فیلم کوتاه و به خصوص فیلم­های صنعتی روی آوردند."مستند صنعتی" یکی از شاخه های سینمای مستند است که معمولا توسط نهادهای دولتی و یا کارخانجات بزرگ و عمدتا برای مقاصد تبلیغاتی سفارش داده می شود.ذات سفارشی و تبلیغاتی فیلم های صنعتی باعث شده تا مستند سازان همواره آن را پدیده ای خوار و خفیف بشمارند.اما هانسترا از کسانی است که توانست ظرفیت های متنوع این نوع فیلم های به ظاهر بی اهمیت را با اصالت نگاهش به نمایش بگذارد و یک فیلم صنعتی را تا مرتبه­ی شاهکاری هنری با مضامینی انسانی اعتلا بخشد.کمتر کسی است که با دنیای فیلم مستند آشنا بوده و فیلم "شیشه" او را ندیده باشد که آن را در سال 1959 و برای تبلیغ محصولات یک کارخانه شیشه سازی ساخت.نگاه حساس او موضوع فیلم را به گفتگویی زنده و تماشایی میان ماشین و انسان تبدیل کرد و هانسترا در ساخت آن،چنان استادی و خلاقیتی در استفاده از تکنیک های سینمایی به خرج داد که فیلم را از یک سفارش ساده به یکی از شاخص ترین نمونه های مستند کلاسیک بدل ساخت.فیلم های او که همواره چالشی اند برای وادار کردن تماشاگر به نو دیدن پدیده های آشنا و پیش پا افتاده ،مجموعه ای از موضوعات متنوع را در بر می گیرد.او علاوه بر فیلم های صنعتی بسیاری که برای کمپانی های بزرگی همچون "شل" کارگردانی کرد،مجموعه فیلم هایی نیز درباره هنر و هنرمندان و همینطور حیات وحش ساخت.قصد من از معرفی این فیلمساز،آشنا کردن شما با یک نگین کوچک دست ساخت این استاد است که درخشش اش در میان فیلم های معروف تر او کمتر به چشم آمده است.برت هانسترا فیلم مستند کوتاه "باغ وحش" را در سال 1962 ساخت.فیلم با نماهایی ساده،بازدیدی همیشگی از یک باغ وحش را تصویر می کند؛گروه کودکانی که از مدرسه برای گردش علمی به آنجا آمده اند،زوج ها و خانواده های مختلفی که دسته دسته وارد و به تماشا و تفریح مشغول می شوند.و ما نیز همچون بازدیدکنندگان،ببرها و فیل ها و میمون ها و باقی حیوانات باغ وحش و حرکات بامزه شان را در قفس هایشان می بینیم.اما کمی بعد نگاه بدیع هانسترا عادات نگاه کردن ما را می شکند و با تغیر زوایای دوربینش و تدوینی هدفمند فیلم را به انتقادی از جامعه مدرنی تبدیل می کند که با سلطه جویی های بی حد و حصرش طبیعت را هر طور که بخواهد تکه تکه می کند، اسیر می کند و به گمان خودش به چنگ می آورد . دوربین او آدم ها را از پشت میله های قفس در قاب می گیرد و اندک اندک توجه­مان را از حیوانات به آدم ها و رفتارهای عجیب آنان جلب می کند و ما درمی یابیم که به باغ وحشی انسانی خیره ایم . نگاه بی رحم کارگردان که با دوربین مخفی اش آدمها را چونان حیواناتی با حرکاتی اغراق آمیز شکار کرده و طنز ظریف اش در یافتن شباهت های ظاهری و رفتاری هر یک از بازدیدکنندگان با یکی از حیوانات باغ وحش،فیلم را به اثری درباره نگاه کردن و شناخت تبدیل می سازد. چه کسی در باغ وحش به آن دیگری می نگرد؟ما به حیوانات و یا برعکس؟و اهمیت فیلم هانسترا در این است که به نحوی خلاقانه رابطه انسان و حیوان را مورد تأمل قرار می دهد.در جامعه مدرن و زندگی شهری،وحدت و همزیستی انسان با طبیعت و فرصت نگریستن به آن از کف می رود و انسان برای جبران این خلاء باغ وحش را ابداع می کند و خودخواهانه به خود اجازه می دهد که حیوانات را به اسارت کشیده و به نظاره شان بنشیند.و هانسترا با معکوس کردن این نگاه ما را وا می دارد تا درباره دید و اندیشه مدرن به طبیعت بیاندیشیم.این فیلم نیز همچون باقی فیلم های هانسترا از مونتاژی ریتمیک برخوردار است که قدرتش را بر اساس بده بستانی سرخوشانه با ضرب آهنگ و لحن موسیقی فیلم بنا می کند.دنیای مستند همیشه مدیون غنا و اعتباری است که او با نگاه ظریف و در عین حال سرگرم کننده­اش به آن بخشیده.

0 نظرات: