۷.۱۲.۸۷

ابله ترین برادر . معرفی فیلم سفرهای داستایوفسکی


در ژوئن سال 1862 هنگامی که فئودور داستایوفسکی کبیر پا در راه اولین سفر اروپایی خود گذاشت در دهه چهارم عمرش ایستاده بود.او غرب را بسیار ملال آور یافت و از نکبت زندگی فقرا و ریاکاری ثروتمندان آن جا یکه خورد.تنها جایی که با روحیه آشفته او جور می آمد قمارخانه های آلمان بودند.اثری همچون "قمارباز" دستاورد سفرهای مکرر او به آلمان و وسوسه های تمام ناشدنی او دربرابر میز قمار بود.در اکتبر سال 1992 نتیجه او "دیمیتری داستایوفسکی" که شهروندی عادی و راننده تراموای در لنینگراد بود در همان سن و سال سفر مشابهی را به آلمان تجربه کرد.پاول پاولیکوسکی کارگردان لهستانی در این سفر در کنار او بود تا فیلمی درباره این تکرار تاریخی بسازد که در اصل اجابت دعوت انجمن داستایوفسکی در برلین بود.راوی این فیلم که خود دیمیتری است برای مان می گوید این دعوت را پذیرفته،چرا که یک روس هر وقت خواست نمی تواند به سفری این چنینی برود و او می خواهد نهایت لذت را از این سفر ببرد.به سرعت آشکار می شود که شخصیت او شباهتی به شخصیت پیچیده جد بزرگش ندارد و تمام انگیزه و برنامه او این است که اندکی پول از این بزرگداشت ها جمع کند تا بتواند یک مرسدس بنز دست دوم بخرد و به قول خودش وقتی در میان لادا های یک شکل روسی ویراژ می دهد همه از خود بپرسند صاحب آن ماشین لوکس کیست؟
این تضاد آشکار،لحن اصلی فیلمی را شکل می دهد که مستندی سبک پردازی شده است.فیلمی که آگاهانه با فاصله گرفتن از سبک مشاهده گرانه ی معمول این گونه مستندها و چیدن و بازسازی و حتی دستکاری در میزانسن ها،جذابیت موقعیت های ابلهانه ای که دیمیتری در آن گیر افتاده را چند برابر می کند.برنامه های دیمیتری مطابق حساب و کتاب هایش جور در نمی آید و او نه تنها پول خرید یک بنز را ندارد که حالا آواره خیابان های شهری غریبه است.و از این جا به بعد ناخودآگاه شباهت های او با گرفتاری ها و بی پولی های جد همیشه تنگدستش به یادمان می آید که چطور درمانده وسوسه قمار و برای اندکی پول حتی به دشمنانش روی می آورد.دیمیتری از استعداد نقاشی اش استفاده می کند و با زیرکی شروع به طراحی از نقاطی می کند که داستایوفسکی به آن ها علاقه داشت.او این طراحی ها را به تئاترهایی می برد که نمایشنامه هایی بر اساس آثار داستایوفسکی اجرا می کنند.نقشه او می گیرد و تماشاگران می خواهند یادگاری ای حتی با چند نسل فاصله از داستایوفسکی داشته باشند.دیمیتری اندک اندک با ثروتمندان شهر آشنا می شود و یکی از آنان به او نصیحت می کند که به شهر بادن بادن و قمار خانه مورد علاقه داستایوفسکی برود.او بر اساس سیستم خاصی که داستایوفسکی در کتاب قمارباز برای بازی رولت شرح می دهد به بازی در قمارخانه های آنجا می پردازد ولی آن چیزی که همواره برای جدش بدشگون بوده برای او شهرت و ثروت به همراه می آورد.حالا او سوژه اصلی ژورنالیست هاست و با علاقه تن به بازی های آنان می دهد.گریم می شود و لباس های گران قیمت می پوشد و خود را این گونه معرفی می کند:اسم من دیمیتری است،درست مثل یکی از برادران کارامازوف.
این فیلم جذاب و گیرا داستان مستندش را با تکنیک های سبکی سینمای داستانی پیش می برد و برای برآورده کردن نیاز های قصه و تضادهای غریبش عینیت را فدای نمایشی بودن میکند.این فیلم یک نمونه مناسب برای نشان دادن تنوع دنیای فیلم مستند و فرم های کشف نشده آن است.فرم هایی چنان باز و بی انتها که با قدرتشان سینمای داستانی را نیز هر از گاهی وادار می کنند انبان خالی اش را از تجربه های نو و پرطراوت شان پر کند.کارگردان فیلم،پاول پاولیکوسکی بعد از تجربه های مستندش،از اواخر دهه نود به تجربه هایی موفق در سینمای داستانی نیز پرداخت.و اما بر سر دیمیتری چه آمد؟در انتهای سفر او با ماشین مرسدس مورد علاقه اش به روسیه باز می گردد اما از بدشانسی در نزدیکی مرز به درون گودالی سقوط می کند و نتیجه سفرش بر باد می رود.نمای پایانی فیلم او را همچنان در حال هدایت یک تراموای نشان می دهد.چهره اش چنان است که انگار هنوز گیج از آن زمان اندکی است که پا به دنیای هیجان انگیز جدش گذاشته بود.به هر حال خون ها همدیگر را می کشند،حتی از جهانی دیگر.

0 نظرات: